مکتب فاطمیه

 خانه تماس  ورود
پنجشنبه های دلتنگی
ارسال شده در 20 شهریور 1404 توسط سمیه خانوم در بدون موضوع

زخمی‌که‌هرپنجشنبه‌تازه‌می‌شود 💔 🕯 
بالاخره پس از مدت‌ها توانستم اندکی با خود خلوت کنم و دوباره دست به قلم ببرم؛ چقدر دلتنگ نوشتن بودم، اما مشغله‌های بی‌پایان و آشفتگی ذهن، فرصتی برای آن نمی‌گذاشت. از روزی که مادرم پر کشید و به آسمان‌ها رفت، زندگی رنگ دیگری به خود گرفت. علاوه بر اندوه جانکاه و لحظه‌های سنگین بی‌مادری، بار چرخاندن دو زندگی نیز بر دوشم افتاد. پدر و برادرانم هرچند در حد توانشان یاری می‌کنند، اما خانه‌ای که زن در آن نباشد، گویی از نظم و جان تهی می‌شود. برای آنکه کمتر جای خالی‌اش حس شود، بیشتر روزها به خانه‌شان سر می‌زنم، کارها را سامان می‌دهم و تلاش می‌کنم لبخندی هرچند کوچک بر لبانشان بنشانم.اما چه سخت است قدم زدن در خانه‌ای که هر گوشه‌اش یادآور حضور مادرم و زحمات بی‌پایان اوست. دلتنگی چون خنجری در جانم می‌نشیند؛ وقتی به چهره‌ی پدرم می‌نگرم، گویی یک‌شبه ده سال شکسته‌تر شده است. برادرانم دیگر آن شور و نشاط پیشین را ندارند و من با تمام توان می‌کوشم بار اندوهشان را سبک کنم، هرچند درونم ویرانه‌ای خاموش است.

چه تلخ است فصل‌هایی از زندگی که بی‌رحمانه از راه می‌رسند؛ فصل‌هایی که آدمی را در سخت‌ترین آزمون‌ها می‌گذارند. با این همه، یاد و نام مادرم همچون چراغی در دل تاریکی‌هاست؛ چراغی که هرچند حضورش از میان ما رفته، اما نورش تا همیشه در قلبمان خواهد ماند.
#به_قلم_خودم 

#روحت‌شاد‌سادات‌خانوم🥺

#فاتحه‌و‌صلوات

نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

حق زندگی برای همه
ارسال شده در 10 مرداد 1404 توسط سمیه خانوم در بدون موضوع

هرگز گمان نمی‌کردم که روزی بشقاب غذا، چشمانم را خیس کند.

🔸این روزها، حال غریبی دارم؛ آشپزخانه‌ام انگار هیأت عزاداری است. قابلمه‌ها برایم روضه می‌خوانند. بغضم را مثل زودپز فرومی‌خورم تا از درون بسوزم. اشکم را پای پاک کردن پیاز می‌ریزم تا کسی نفهمد.

🔸 اگر به خاطر بچه‌ها نبود، اصلاً دست و دلم به پخت و پز نمی‌رفت.

🔸 امان از عکس‌هایی که روحم را خراش می‌دهد. امان از چشم‌های بی‌رمقی که جانم را می‌تراشد. امان از صداهای الجوع و العطشی که رهایم نمی‌کنند.

🔸 قاشق‌های غذا را که در دهان بچه‌ها می‌گذارم، قلبم فشرده می‌شود. سر سفره، به چه زحمتی اشک‌هایم را پنهان می‌کنم. به چه حالتی لرزش صدایم را می‌گیرم. این اندوه سنگین را پیش که برم؟

🔸 قصهٔ پرغصهٔ کودکان غزّه دلم را کباب کرده. این روزها اندوهم را دعا می‌کنم: خدایا! فرزندانم را به امید یاری بندگان مظلوم تو سیر می‌کنم.

🔸 با هر جرعه آبی که از دستان من می‌نوشند، نفرت از دشمنانت و عشق به شهادت در مسیر خدمت به دوستانت را در وجودشان جاری کن.🤲

(سُمیه خانوم اُم‌الحسین)

#غزه

#حق_زندگی_برای_همه

نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

زبان فارسی را پاس بداریم
ارسال شده در 6 مرداد 1404 توسط سمیه خانوم در بدون موضوع

با خواهرم رفته بودیم کافه.

به مسئول پذیرایی از مشتری‌ها گفتم:

«يه لاته بدون كافئين لطفا.»

گفت: «منظورتون اینه دی‌کف (Decaf)باشه دیگه؟»🤨

گفتم: «بله»😏

خواهرم گفت: «لطفاً یه كروسان کوچیک هم بیارید.» 

گفت: «منظورتون سایز مينيه دیگه؟»🤨

من:😐😠

خواهرم:🤫 

ویترس! (Waitress)😎 

چرا خب؟! مگه زبان شیرین فارسی خودمون چشه؟!🥺

بدبختی داریم از دست اینا به قرآن🤦🏻‍♀️

✨✨✨

تا حالا شما هم با اینجور آدم‌ها روبه‌رو شدید؟! فقط چندتا کلمه‌ی انگلیسی یاد گرفتن و همه‌جا ازش استفاده می‌کنن، طوری که انگار هر چی بیشتر انگلیسی بگی، باکلاس‌تری! نمی‌گم استفاده از واژه‌های خارجی بده، اما هر چیزی جای خودش رو داره.

بعضی از فهرست‌های کافی‌شاپ‌ رو که می‌خونی، احساس می‌کنی اشتباهی رفتی سیاره‌ی دیگه، نه یه کافه‌ی ساده. آخرش یا باید بری سراغ یه چای نبات سنتی، یا سرچ کنی یا اینکه چند ترم زبان انگلیسی پاس کرده باشی تا بتونی بفهمی چی باید سفارش بدی.

خب چرا این‌قدر سخت؟! کافیه کنار اسم خارجی نوشیدنی‌ها، معادل فارسی یا دست‌کم توضیح ساده‌ای از ترکیباتش رو بنویسند. این‌طوری نه کسی خجالت می‌کشه چیزی را اشتباه تلفظ کنه، نه احساس غریبی می‌کنه. تازه این یک مورد از جاهایی هست که گرفتار این معضل و فقر فرهنگی شده.

زبان فارسی، زبانیه سرشار از زیبایی و اصالت. حیف است این گنجینه‌ی پر ارزش رو فراموش کنیم. بیاییم بهش افتخار کنیم، نه فقط در شعر و ادبیات، بلکه در گفت‌وگوی روزمره‌مان. کلاس واقعی، در احترام به زبان، فرهنگ و ریشه‌هایمان است.

✍ سُمیه خانوم اُم‌الحسین 

نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دهه دوم محرم 
ارسال شده در 18 تیر 1404 توسط سمیه خانوم در بدون موضوع

عاشورا پایان نیست، آغاز است.
اگر تصمیم با من بود، دهه‌ی دوم محرم را باشکوه‌تر و پُرشورتر از دهه‌ی نخست برگزار می‌کردم؛ چرا که اصل مصیبت و اوج اندوه و غربت اهل بیت (علیهم‌السلام) تازه از شب یازدهم آغاز می‌شود. مصیبت کربلا در عاشورا پایان نمی‌گیرد؛ بلکه تازه آغاز راهی پر از درد و مظلومیت است که از قتلگاه تا شام ادامه می‌یابد.

نمی‌دانم چرا چنین رسمی رواج یافته که از ابتدای محرم شور و هیجان عزاداری به اوج می‌رسد و با فرا رسیدن روز عاشورا، گویا همه چیز به پایان می‌رسد و حال و هوای عزاداری رو به خاموشی می‌گذارد. در حالی که مظلومیت حسین بن علی (ع) و اهل بیتش، پس از عاشورا تازه جلوه‌گر می‌شود؛ از غارت خیمه‌ها و اسارت خاندان پیامبر (ص)، تا غربت حضرت زینب کبری (س) و امام سجاد، بیمار مصلحتی کربلا(ع) در کوچه‌های شام.
ای کاش فرهنگ‌سازی شود تا این حقیقت در جان‌ها جاری گردد و بدانیم که رسالت عزاداری، تنها به ذکر مصیبت در روز عاشورا محدود نمی‌شود؛ بلکه پیام عاشورا، در روزهای پس از آن، در مسیر اسارت و در خطبه‌های افشاگرانه اهل بیت (ع) به اوج خود می‌رسد. ای کاش از شب یازدهم تا هفتم سیدالشهدا (ع) و بلکه تا اربعین، شعله‌های عزاداری همچنان افروخته بماند و با همان شور و شعور، راه و پیام امام حسین (ع) زنده نگه داشته شود.

محرم، نه ده روز، بلکه فصلی از تاریخ است که هر روزش حامل درسی نو و هر شبش سرشار از پیامی تازه است. 
کاش عاشورا را پایان نپنداریم، بلکه آغاز بدانیم؛ آغازی برای بیداری دل‌ها، نهضت عقل‌ها و احیای حقیقت در میان غفلت‌ها.

بیایید شور محرم را به شعور پس از عاشورا پیوند بزنیم و نشان دهیم که دل‌های ما تنها تا روز دهم نمی‌تپد، بلکه تا رسیدن کاروان اسرا به شام و بازگشت‌شان به مدینه، و تا قیام مهدی موعود (عج)، این ماتم و حرکت ادامه دارد.
✍🏻 سُمیه خانوم اُم‌الحسین 

#طلبه_نوشت | #محرم

@TOLLABOLKARIMEH

نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

فستیوال محرم!!!
ارسال شده در 17 تیر 1404 توسط سمیه خانوم در بدون موضوع

فستیوال محرم!!!

در آستانه امامزاده ایستادم؛ سلام دادم، و با اذن دخول آرام آرام قدم در آن حریم مقدس گذاشتم. پس از اقامه نماز، زیارت و زمزمه دعاهایی که در دل داشتم، راهی صحن شدم تا در مراسم زنجیرزنی و سینه‌زنی عاشقان حسینی حضور یابم. حیاط امامزاده مملو از جمعیت بود؛ دل‌های سوخته، دست‌های بر سینه، اشک‌های جاری و زنجیرهایی که با هر ضربه، یاد کربلا را تازه می‌کردند.

دنبال گوشه‌ای خلوت‌تر گشتم تا راحت‌تر تماشا کنم و کمتر در معرض دید باشم؛ اما چشمم به صحنه‌هایی افتاد که دل را می‌آزرد و خاطر را مشوش می‌کرد. زنان و دخترانی که با پوششی نامناسب تنگ و چسبان و آرایشی افراطی،کاشت ناخن و مژه، گویا دانسته آمده بودند تا حرمت‌شکنی کنند، نه عزاداری. کاش تنها چند نفر بودند و می‌شد با کلامی نرم تذکر داد، اما تعدادشان کم نبود و رفتاری داشتند که گویی منتظر کوچک‌ترین واکنشی بودند تا با بی‌پروایی پاسخ دهند.

دلم برای مردان و جوانانی می‌سوخت که با تمام وجود و خلوص، سینه می‌زدند و زنجیر بر شانه می‌کوبیدند، اما ناچار چشمانشان به این نابسامانی‌ها می‌افتاد. هر جا توانستم، با لحنی مهربان و محترمانه تذکر دادم؛ برخی گوش سپردند و گفتند: «دعا کن دلت پاک باشد»، اما در رفتارشان تغییری دیده نمی‌شد.

دردناک‌تر آنکه برخی از این افراد، در کنار مردانی که همراهشان بودند، زنجیر می‌زدند یا در ژست‌هایی سبک و بی‌محتوا، با طوق و علم عکس می‌گرفتند؛ گویی که این مجلس مقدس را صحنه‌ای برای نمایش خود یافته بودند. تأسف‌آورتر اینکه هیچ نظارتی هم نبود؛ نه کسی تذکر می‌داد و نه تدبیری اندیشیده شده بود.

ای کاش در چنین مراسم‌هایی، نظارت فرهنگیِ دقیق‌تر و عمیق‌تری وجود داشت؛ نه از سر تحکم، که با درایت و برنامه‌ریزی فرهنگی، حرمت‌ها حفظ می‌شد و دل‌ها از رنج چنین ناهنجاری‌هایی آسوده می‌گشت. کاش می‌دانستند: این ایام، ایام حزن و اندوه است؛ نه میدان خودنمایی و حرمت‌شکنی.
#طلبه_نوشت 

✍ سمیه خانوم اُم‌الحسین 

نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 83

آخرین مطالب

  • پنجشنبه های دلتنگی
  • حق زندگی برای همه
  • زبان فارسی را پاس بداریم
  • دهه دوم محرم 
  • فستیوال محرم!!!
  • لبیک یاحسین 
  • رژیم صهیونسیتی!
  • دعا
  • به عشق مولاعلی
  • عید غدیر

آخرین نظرات

  •  
    • فاطمه اسفندیاری
    در حضرت معصومه سلام الله علیها 
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در خانه سالمندان 
  •  
    • فاطمه اسفندیاری
    در خانه سالمندان 
  •  
    • فاطمه اسفندیاری
    در خانه سالمندان 
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در دلم میخواهد یک دختر داشته باشم...
  • زینب  
    • در جستجوی خود
    در دلم میخواهد یک دختر داشته باشم...
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در روز جهانی کودک 
  • روز کودک  
    • https://tabdil.app/time/childrens-day/>
    در روز جهانی کودک 
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در مراسم حنا گذاشتن 
  • پرواز  
    • parvaz
    در مراسم حنا گذاشتن 
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در چرا ظالم ها سالم ترند ‼️
  • جواهری عتیق  
    • https://atigh.jewelry/>
    در چرا ظالم ها سالم ترند ‼️
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در مداد رنگی ۲۴ تایی!!
  • طهماسبي  
    • برکرانه ی انتظار
    در مداد رنگی ۲۴ تایی!!
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در زندگی را زندگی باید کرد...
  •  
    • فرهنگی
    در زندگی را زندگی باید کرد...
  • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب  
    • منتظر پرور
    در بیشتر بدانیم 
  • نیره رضایی در #به_قلم_خودم #چالش_نوشتن 14 #برای_طلبه_نوشت #سمیه_خانوم_اُم_الحسین
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در #به_قلم_خودم #چالش_نوشتن 9 #تولیدی #برای_طلبه_نوشت #سمیه_خانوم_اُم_الحسین 
  • معصومه در #به_قلم_خودم #چالش_نوشتن 9 #تولیدی #برای_طلبه_نوشت #سمیه_خانوم_اُم_الحسین 

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • نورفشان
  • Mim.Es
  • فاطمه کرمانی
  • ساجده

آمار بازدید

  • حضرت مادر
  • یا فاطمه الزهرا ادرکنی
  • یا زهرا سلام الله علیها مدد
  • س مثل سیب
  • ده روز با کاروان 
شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

مکتب فاطمیه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار بازدید

  • حضرت مادر
  • یا فاطمه الزهرا ادرکنی
  • یا زهرا سلام الله علیها مدد
  • س مثل سیب
  • ده روز با کاروان 
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان