#سلام_آقا #شریک_سفر
#اربعین
#به_قلم_خودم
#چالش_نوشتن
#جوال_ذهن #آزاد_نویسی
#سمیه_خانوم_اُم_الحسین
امسال هم از این قافله جاماندهام.
این قافله که هزار و اندی سال است خاطرات آنروزها را زنده میکند.
امسال هم، همسفر پسر حضرت زهرا «س»نشدم!
با خود میگویم امسال هم که از کاروان اربعین جاماندهای، بیا برای دل خودت برای حال زارت روضه بخوان شاید کمی سبک شوی!.
در موکبهای تنهایی ام مینشینم و زانوی غم بغل میگیرم و یکیک ستونهای کمسعادتی را میشمارم.
پیش خود دارم تصور میکنم حضرت مهدی (عج) پای پیاده اینمسیر را طی میکند و آنوقت به یاد حضرت رقیه «س»، روضه پاهای زخمی اش را میخوانم و از جا ماندنش در کنج خرابه شام.
در خیالم، بنا را بر این میگذارم که عمودهای آهنین اینمسیر را حضرت مهدی (عج) میشمارد و بعد گریزی میزنم به روضه حضرت ابالفضل العباس «ع» و اما نمیخواهم باور کنم که عمود آهنی به سرش خورده بود.
امسال هم که من جامانده ام از کاروان اربعینیها، اما میدانم حضرت مهدی (عج) بین این مردم است و مسافران خسته از راه و مریضهایشان را مداوا میکند و بعد گریز میزنم و روضه بیمار مصلحتی کربلا امام سجاد (ع) و امان از دل حضرت زینب (س) را میخوانم،
به یاد خیمههای سوخته، دل سوخته ام را جلا میدهم، مینشینم و از اینفاصله، زیارت ناحیه را بلند بلند میخوانم؛ بعد تصور میکنم حضرت مهدی (عج) میان اینهمه جمعیت نکند یاد شام بیفتد! نکند دلش هوای گوشهٔ خرابه را بکند! یا وقتی به چندقدمی فرات رسید داغ تشنگی لبان حضرت علیاصغر (ع) راه گلویش را ببند. یکوقت تل زینبیه برایش قتلگاه نشود و روضه حضرت علیاکبر (ع) دلش را خون نکند و خون دلش اشک چشمانش شود و بگوید:
لأَندُبَنَّکَ صَباحا و مَساءً و لأَبکِیَنَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما
نکند حضرت مهدی (عج) با دیدن گنبد و بارگاه امام حسین (ع) که اربعین از هر روزی باشکوهتر میشود یاد بوسه زیر گلوی حضرت زینب (س) بیفتد، یاد آن لحظههای وداع، همان لحظاتی که وصیت مادر اجرا میشد و آن پیراهن پاره… بعد با گریههایش زمین کربلا را بلرزاند.آخه او تنهاست و مانند جدش غریب مانده، یا صاحب الزمان قربان دل تنگ و پر خونت شوم، ای وای نکند حضرت مهدی (عج) پایینپا که میرود یاد عبای پیغمبر صلیاللهعلیهواله بیفتد و پیغمبر کربلا! که توان را از پدر گرفت و پدری که جوانان را صدا میزند و جوانانی که تا ابد داغشان به دل مادرانشان ماند.
اما هرخیالی که کنم و هرقدر کربلا را در ذهنم بیاورم باید بپذیریم که امسال هم از این قافله جامانده ام. این قافله که هزار و اندی سال است هر سال خاطرات آنروزها را زنده میکند.هر قدر هم تصور کنم باز …. امسال هم همسفر پسر حضرت زهرا «س»نشدم. اما از حضرت ابا صالح المهدی «عج» اینگونه درخواست میکنم:
ابا صالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش
شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن
کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش
بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر
سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش
از همین راه دور با دلی سوخته
به اربابم سلام میدهم، #سلام_آقا
دلتنگتم و محتاج و ملتمس دعایت،
کاش به زودی مرا و شیفتگانش را پذیرا شود، تا شبی را در حرمش مهمان شویم. من در این موکب تنهایی و خیالاتم به یاد همه خواهم بود ، به یاد شهدا و اموات ، به یاد مادر خدابیامرزم ، به یاد همهی شیعیان و دوستانم، به یاد مردم مظلوم غزه و فلسطین ، و به یاد تو که این پست را میخوانی، و همه را #شریک_سفر خیالی ام خواهم کرد تا انشاءالله به زودی این خیال شیرین تبدیل به واقعیت شود.
#سلام_آقا مرا دریاب
آخرین نظرات