#به_قلم_خودم
#چالش_نوشتن 15
#برای_طلبه_نوشت
#سمیه_خانوم_اُم_الحسین
حسود نبودم اما گاهی به شرایط دوستام غبطه میخوردم، کنار دستیم و نگاه میکردم چقدر خوشگل و شادِ، این طرف رو نگاه میکردم وای چه باشکوه و پر انرژیه، پشت سرم رو که دیگه نگم ، استوار و محکم ،تنومند و قوی، از پچ پچ کردنشون و نگاه های سنگینشون خسته و ناراحت میشدم، چقدر تنها بودم و تو دلم اشک ریختم، صاحب اصلی داشت میومد سمت ما، یه نگاه خفیف بهم کرد و گفت این دفعه باید یه سری ها رو جابجا و حذف کنم، دلم هری ریخت پایین با همون حال به خواب رفتم نمیدونم چقدر خوابیده بودم، بیدار که شدم یهو دیدم روی سرم یه زائده در اومده ، وای خداااا نه! این دیگه چیه؟! از کجا پیداش شد؟! دیگه کارم ساخته است..
«عروس خیلی خوشگل بود آبله هم در آورد!!!»
تو همون حال بودم که دیدم چندتا دست به سمت ما پایین و بالا میان، بله جریان همون حذف و جابجایی بود ، کنار دستیم که خیلی به خودش میبالید و حساس و لطیف و زودرنج هم بود برداشته شد چون دیگه مثل قبل خوشگل و شاداب نبود!
پشت سری هم برداشته شد چون اونم دیگه محکم و استوار نبود، تنها و گوشه گیر شده بود و رنگش به زردی رفته بود،
یهو دستی اومد سمت من بلندم کرد و حسابی و با دقت بهم نگاه میکرد داشتم از استرس خشک میشدم، یه نگاهی به دوستش کرد و گفت ببین چقدر خوشگل شده تا چند روز دیگه میشه عروس اینجا ، آروم آوردم پایین ، جای بهتری منو گذاشت ، و رفتن… پچ پچ ها دوباره شروع شد داره چه اتفاقی میوفته برام؟! فقط احساس میکردم سرم داره تیر میکشه ، چشمامو گذاشتم روی هم و به خواب رفتم ، با اشعه های خورشید که داشت منو قلقلک میداد بیدار شدم ، عکسم روی شیشه افتاده بود وای خدا چی میبینم؟!
چقدر زیبا شده بودم، جذاب و خاص،
دوستامم به وجد اومده بودن،
بله بالاخره منم بعد از اون همه صبوری به آرامش رسیدم.
راستی تو کاکتوس رو میشناسی؟ 🌵
همون که به خاطر ظاهر زمخت و خارهای تیزش دوستش ندارن! اما بدون که کاکتوس نماد عشقه ،لباس سبز به تن داره،مقاومت میکنه،سختی میکشه
گریه میکنه و گاهی میخنده…
آره من یه کاکتوسم 🌵
میخوام بهت یه نصیحت بکنم پس خوب گوش کن:
تو زندگیت صبور باش شاید سخت باشه اما میگذره و یه روز یه جایی کاکتوس زندگیت
شروع به گل دادن میکنه، نترس و قوی باش،مثل من زندگی کن.
کاکتوس روزهای سختی روسپری می کنه
ولی بالاخره یه روز گلهای قشنگی میده.
و اون گل , از زیباترین گل های دنیاست.
پس ناامید نباش و دست از تلاش و مقاومت برندار.
کاکتوس هم دلی دارد
میان این همه گُل و گیاه
حق آب و گِلی دارد
مبادا از او فقط خار ببینیم،
از آن خار، او را خوار ببینیم
مبادا به تیغ زبان برانیمش
و به باغ و بوستان نیاریمش
مبادا فراموشمان شود کاکتوس
که او نیز در شهر عشق و کوی محبت
منزلی دارد… 🌵 🌸 🌵
#به_قلم_خودم #چالش_نوشتن 15 #برای_طلبه_نوشت #سمیه_خانوم_اُم_الحسین
آخرین نظرات