زادهٔ مردادم ، بوسه داغ و آتشین تابستان،
در شهری کویری و تاریخی ، چشم به این دنیا گشودم، مانند ریشه های مقاوم یک «درختِ پِسته» که زیر زمین در پی آب است تا شاداب بماند و با همهٔ وجود میخواهد برای رهگذران مفید باشد ، در تلاشم ، درختی با اصالت و ریشه دار و مَرد مَنش،درختی که با وجود کم آبی هم همچنان امیدوار است تا به ثمر بنشیند و آنگاه سخاوتمندانه از میوههای نوبرانه و تازه اش ببخشد ، درختی که برایش همه چیز لذت بخش است ، از آسودن مردم در زیر سایه اش ، تا تاب انداختن روی شاخه های تنومندش و دیدن بازی کودکان و شنیدن قهقهه هایشان، درختی که همیشه زیباست و در هر فصل دلبری های خودش را دارد و حتی در زمستان و سرما با وجود پاره ای از مشکلات همچنان استوار است و در فکر کمک و بخشش. درختی که امیدوارم است حتی بعد از کهنسالی، آن زمان که تیشه بر ریشه اش میزنند همچنان دست و دلباز باشد و دعا میکند حتی زمان سوزاندن و زغال شدنش مفید باشد و همچنان گرما بخش محفل خانواده ها. و حتی و حتی از آخرین ذرات وجودش و خاکسترش در تهیه ساخت وسایل سفالی و ریخته شدن پای درختان دیگر و … استفاده شود.
#تکلیف
#به_قلم_خودم
درخت پسته
آخرین نظرات