#دلنوشته_ای_به_مادرم
#به_قلم_خودم
مادر،میدانی در تنهایی نیست که دلتنگت میشوم! بلکه در جمع این چنین ترم!
وقتی که رفتی بهت زده فقط نگاه میکردم میگفتند اشک بریز خالی میشوی!
خالی که نشدم هیچ…پُرشدم از بیکسی
که چرا کسی اشکهایم را پاک نمیکند
و بگوید اشک نریز عزیزم مگه مادرت مرده؟! تو هنوز من را داری… 😭 🖤
از آن هنگام که رفتی ،هر شب
همین بساط است،بیدار نشستنِ من
به یادِ خاطراتِ تو… !
و دلخوشیام شده بوسیدن سنگ سرد مزارت.
مادر:حالم یجوریه انگار یک بچهٔ پنج سالهام که محکم به زمین خورده، از دستهایم دارد خون میاد ،زانوهایم زخم شده،درد زیادی دارم، با گریه داد میزنم که کمکم کن مادر، اما…
مادر بدجور شکستم، پشتم را خالی کردی با رفتنت…🥀
#پندانه
به هر حال از من که گذشت و دریغ و صد افسوس ، نصیحتی خواهرانه دارم و طرف صحبتم با شمایی هست که هنوز زیر سایهٔ مادر نفس میکشید: رفتنِ و از دست دادن آدمهایی که دوستشان داری سختترین چیزیست که تجربه میکنی؛
یک فقدان بیپایان، زندگیت شکل دیگری میشود هر روز بیدار میشوی ،راه میروی، میخندی، زندگی میکنی ولی همیشه یادت هست که او دیگر نیست ، بخشی از زندگیت و خاطراتت از بین رفته، چیزی گم شده درونت. پس تا مادرت هست قدرش را بدان و زندگی را شادتر در کنارش زندگی کن.
سالروز ولادت با سعادت حضرت زهرا سلام الله علیها و روز مادر و روز زن بر همگی مبارک 💐
#روحت_شاد_سادات_خانم 😢
دلنوشته ای برای مادرم
آخرین نظرات