کلی کار سرم ریخته، اما بیکارم!نه که نخواهم انجامشان ندهم، گویی اجازه ندارم! تا درموردش فکر نمیکنم، مشکلی نیست، اما امان از لحظهای که صدم ثانیهای فکرم به سمتش میرود! میشود مصیبت عظمی. اصلا چرا باید با آن شکل و اندازهاش زندگیام را مختل کند؟! زدهام به سیم بیخیالی! و تصمیم خودم را گرفتهام، امروز عصر حسابی از خجالتش در خواهم آمد؛
چند روزی هست مرا گرفتار کرده و خواب و خوراک را از من گرفته، با هر راه و روشی که بلد بودم و به من توصیه شده بود در تلاش بودم که شاید بتوانم اندکی از آزارهایش را کم کنم، اما فقط ساعتی بود و باز روز از نو روزی از نو. ترس که نه فوبیا دارم برای همین این مدت جسم و ذهنم را در رنج قرار دادم! دل را یک دله کردم و…
بگذارید اعتراف کنم، مطب دندانپزشکی، برای من، یکی از ترسناکترین جاهاست. هنوز هم باز گذاشتن دهان به مدت طولانی و زدن آمپول بیحسی در لثه و صدای «ویییژژژ» مته، لرزه به جانم میاندازد و یادآور روزیست که برای اولین بار فهمیدم عصبکشی، شوخی نیست. از آن تجربه قبلی و این فوبیا، رسیدگی زیادی به مرواریدهای خفته در صدف دهانم داشتم، اما نمیدانم چرا دندان عقلم سرکش شده بود! به قول پدرم لشکر که بدون مرگ نمیشود! بالاخره هر چیزی عُمری دارد و نیاز به ترمیم و تعمیر و حتی جایگزین!
لحظه موعود فرا رسید، وارد مطب شدم و روی صندلی مخصوص نشستم، رنگم پریده بود، دندانپزشک با آمپولی در دست به سمتم آمد و لبخندی زد و گفت: ترسیدی؟! «فقط یک کوچولو درد دارد!»
دهانتان را باز کنید، بیشتر…
و نیش سوزنی که تا عمق جانم فرو رفت. آن لحظات برای مهار کردن دردِ دندانِ عقلِ سرکش! چهها کشیدم، خدا داند و بس.
بالاخره بعد از مدتی، کار تمام شد و توصیههای دندانپزشک پشت سر هم در مغزم فرو میرفت.
تشکر کردم و راهی شدم برای پرداخت ویزیت و هزینههای مربوطه؛
با شنیدن قیمت، دندانهای سالم دهانم تیر کشیدن، و برق از چشمان پرید!
به منشی پُر افاده گفتم مگر چه خبر است؟!
خنده کشدار و ناجوری کرد و گفت : مثل اینکه خیلی وقته مراجعه نداشتید و از قیمت دلار بیخبر هستید!!
بحث فایدهای نداشت، سریع حساب کردم و از مطب بیرون آمدم. با طعنه و خنده به دندانهایم گفتم خب دیگر شاهد ماجرا و مصائب بودید، پس حواستان را جمع کنید و دست از پا خطا نکنید.
اما خودمانیم چقدر هزینههای دندانپزشکی زیاد شده! درست است که هزینه مواد مصرفی گران است اما دستمزد بعضی از دندانپزشکان نجومی است. کاش نظارت بیشتری روی این صنف شود یا تدابیر ویژهای اندیشه و اتخاذ شود. خیلیها را دیدهام که به خاطر هزینهها راضی به انبر انداختن در دهان و کشیدن میشوند. چون هزینه کمتری دارد!
خیلیها را هم دیدهام که از داشتن پول زیاد روی دندانهایشان نگین میکارند و ایمپلنت و کامپوزیت و لمینت و… انجام میدهند.
هعی! چه حساب و کتاب ناعادلانهای!
پ.ن:
به هر حال جا دارد تشکر کنم از زحمات دندانپزشکان متعهد، متخصص و دلسوز.
و #روز_ملی_دندانپزشک را به آنها تبریک بگویم. همانان که لبخندی زیبا و اعتمادبهنفس بیشتر را به ما هدیه میدهند. دستانتان پرتوان. 💫
روزتان مبارک 🎉 🎊
💉 🧑⚕👩⚕🦷 😬
#سُمیه_خانوم_اُم_الحُسین
#به_قلم_خودم
آخرین نظرات