صدای خنده و ضربان قلبی که شنیده نشد!💔🥺
#جنین_ناکام!👼
در تاریکی رحم، نوزادی بیصدا نفس میکشد، بیآنکه بداند زمان برایش کوتاه است. قلب کوچکش میتپد، شاید برای دوست داشتن، شاید برای زنده ماندن. اما ناگهان همهچیز سرد میشود؛ سکوتی سهمگین، اندوهی که حتی خودش هم نمیفهمد از کجاست.در گوشهی سرد و نمور زیرزمین، بوی الکل و ترس در هوا پیچیده. مادر، با دستانی لرزان، به دیوار نمگرفته تکیه داده؛ شکمش اندکی بالا آمده، اما چشمهایش تهیست، گویی پیشاپیش سوگواری میکند برای جان کوچکی که هنوز حتی صدایش را نشنیده. صدای چکچک آب، سکوت را میشکند. او تنها نیست، اما تنهاتر از همیشه است. نه از بیمهری، که از بیراهی. آهسته دستی بر شکمش میکشد، برای آخرینبار.
مادر، با چشمانی خسته و قلبی پُر از تردید، میان انتخاب بودن و نبودن ایستاده، و پدر، دور یا نزدیک، با حسرتی فروخورده، در انتظار پایان این انتخاب.
کار انجام میشود، و تمام…💔
حال، شاید تا آخر عمر با عذاب وجدان و خیال فرزندی که هرگز ندیدند، و حق زندگی به او ندادند زندگی کنند.
#سقط، فقط پایان یک بارداری نیست؛ آغاز سکوتی ابدیست در گوشهای از روح.
«بِأَیِّ ذنبٍ قُتِلَت؟!»
به کدامین گناه کُشته شد؟؟
#نظراتوپیشنهادات:
یک کلمه یا جمله مؤثر یا راهکاری برای جلوگیری از این #جنایت بفرمایید.
#بهفلمخودم
#سُمیه_خانوم_اُم_الحسین
آخرین نظرات