#به_قلم_خودم
#تولیدی
#چالش_نوشتن 22
#برای_طلبه_نوشت
#سمیه_خانوم_اُم_الحسین
مادرش میگفت چه غروب دلگیری! هوا هم کمی گرفته، انگار دل آسمان پر است و به دنبال بهانه تا گریه کند.
او هم حال دلش کمی گرفته بود، آرام به سمت پنجره باز اتاقش رفت، پرده را کنار زد سرش را کمی به سمت آسمان بالا برد گویی نگاهش در افق محو شد،
دلش میخواست آنچه را که میشنود ببینید و لمس کند اما…
به جای تصویر در ذهنش تصور میکرد، تلاش میکرد به واسطه شنیده ها و ترکیب آنچه که به موضوع مورد نظرش نزدیک است پُلی بزند به آنچه که باید، از اندوخته های ذهنی اش تماماً استفاده میکرد برای درک کردن منظره غروب آفتاب 🌅
تصور نگاهش به غروب آفتاب همانند آتش بود که کم کم شعله اش فرو مینشیند و از حرارت و گرمای آن کاسته میشود
به یاری قوه تخیل و حواس چندگانه اش راه دیدن این منظره زیبا را به روی خودش باز میکرد.
رنگها را نمیشناخت ، از مادر پرسید غروب چه رنگی است؟!
مادر با مهربانی گفت: ترکیبی از رنگ سرخ مثل خون، رنگ زرد مثل آتش ، رنگ سیاه مثل شب، رنگ نارنجی مثل پرتقال
مادر میخواست برایش شبیه سازی کند تا ذهن فرزندش به آنچه که میخواهد برسد،
کمی بعد با خوشحالی فریاد زد وای چه غروب زیبایی اصلا هم دلگیر نیست ، او با چشمان و بیان و شبیه سازی مادرش تصور زیبایی را در ذهنش حک کرده بود، مادر نمیدانست رنگهای غروب آفتاب پسرش با غروب آفتابی که خودش میبیند چه فرقی دارد! اما هر چه بود برایش مهم نبود فقط خوشحال بود از خوشحالی فرزندش 🌸
چشم،دیدن،بینایی… واقعا چه نعمت بزرگیه که گاهی قدردان نیستیم و ساده ازش میگذریم ،
حس بینایی یکی از ناب ترین و برترین حسهای انسانه که دنیای زیبا و رنگارنگ رو برای ما به نمایش می گذاره.چشم این دوربین بی نقص که عدسیش تاریخ انقضا نداره و همواره تازه و نو هست و عامل و علت دیدن زشتی و زیباییست،آری خدای مهربان وقتی چشم سر را از کسی می گیرد، در مقابل چشم دل را به او عطا می کند. نابینایی شاید درد سنگینی باشد، ولی درد بدتری هم هست و این که چشم داشته باشی و زیبایی های خدای بزرگ را نبینی و در رکاب شیطان روزگار بگذرانی،
خدایا آنی ما رو به خود وامگذار ،
خدایا به خاطر همه چیز شکرت مخصوص نعمت بینایی
(یا نور و یا بصیر)الهی بینایی دِه که در چاه نیفتم 🙏
غروب زیبای خورشید...
آخرین نظرات