چه قدر آفتاب های نتابیده در راه است
چه قدر راه ناتمام در من به راه می افتد
من چه قدر ستاره از بر بودم و نمی دانستم
من چه قدر در راس تماشای ماه بودم و نمی دانستم…
باید تمام جاده های خاکی را حفظ کنم
باید صدای تمام سیب هایی که می افتد را بدانم
باید مدار زمین را خوب بچرخم
هیچ راهی نباید در شهرها تمام شود
هیچ خوابی نباید بی ستاره آفتابی شود
هیچ سیبی نباید بی صدا بیفتد
می خواهم تمام دنیا را به یاد بیاورم
چه قدر راه نرفته از من می گذرد
پشت سرم هستی یا نه
امروز بی اختیار مینویسم…دلم تنگ شده برای نوشتن….
برای من همه چیز عمق دارد…
عمق آبیِ آسمان
عمقِ دریایِ شمال
عمقِ سبزیِ چمن
عمقِ یک جنگل
عمقِ دوستی
عمقِ دوست داشتن
عمقِ فتحِ یک قلب
عمقِ رسیدن
رسیدن
بوسیدن
بوییدن
عمقِ نوشتن
عمقِ بی اختیار نوشتن
عمقِ برایِ تو از عشق نوشتن
عاشقم باش
دلم نمیخواهد روزی از عمقِ غفلت بنویسم..
آخرین نظرات