پس از هجرت محمد از مکه به مدینه، عمر و ابوبکر و چند تن دیگر خواستار ازدواج با فاطمه بودند، اما محمّد پیشنهاد ازدواج آنها را نپذیرفت و گفت که برای این موضوع منتظر فرمان خداست.[۲۷][۲۸] مدت کمی پس از هجرت، محمّد به علی گفت که خداوند به وی فرمان دادهاست که دخترش، فاطمهٔ زهرا، را به ازدواج وی درآورد.[۲۹]
علی بهسبب فقرش جرأت پاپیشگذاشتن نداشت و این محمّد بود که کار را بر علی آسان نمود. محمّد به او گفت که علی صاحب زرهی است که اگر آن را بفروشد، میتواند پول کافی برای مَهر فاطمه تهیه نماید. علی با فروش زره و وسایلی دیگر مانند شتر یا میش، حدود ۴۸۰ درهم فراهم نمود، که مبلغ خیلی معمولی بود. بهتوصیهٔ محمّد یکسوم تا دوسوم مبلغ خرج عطریات شد و بقیه صرف خرید ضروریات منزل گردید. آنگاه، محمّد فاطمه را از قولی که به علی دادهبود، آگاه نمود. بهگفتهٔ ابن سعد، فاطمه چیزی نگفت و محمّد این را نشانهٔ رضا دانست.[۳۰] برخی نویسندگان شیعه مانند شیخ طوسی گفتهاند که وقتی علی فاطمه را از محمّد خواستگاری کرد، محمّد به او گفت قبل از تو نیز چند نفر این تقاضا را داشتند؛ ولی هرگاه من به فاطمه میگفتم اظهار بیمیلی میکرد، چند لحظه صبر کن تا من نزد او بروم و برگردم. سپس خواستگاری علی را به گوش فاطمه رسانید. فاطمه ساکت ماند و صورتش را برنگرداند و محمّد کراهتی در چهرهاش ندید و بههمین دلیل آن را نشان بر رضا دانست.[۳۱] وَلیِری میگوید مطابق سایر[یادداشت ۲] فاطمه اعتراض میکند و محمّد مجبور میشود که دخترش را اینگونه راضی کند، که علی کسی است که از فضل و خویشاوندی و اسلام او آگاهی دارد و او اولین کسی بوده که اسلام آوردهاست.[۳۲] دِنیس سوفی روایت گلایهٔ فاطمه در ازدواج با علی — و بهدنبال آن برشمردن صفات خوب علی از جانب محمّد — را در زمرهٔ روایتهای مناقشهبرانگیزی میداند که مقصود آشکار آن، استخراج مدح برای علی است.[۳۳] علی خانهای نزدیک محمّد برای فاطمه ساخت. اما فاطمه خانهای نزدیکتر به پدر از علی خواست و بههمینسبب یکی از اهالی مدینه بهنام حارِثَة بن نُعمان، خانهٔ خود را به زوج جوان بخشید.[۳۴]
منابع درخصوص سال و ماه برگزاری مراسم ازدواج اختلاف دارند. ازدواج با تأخیری چند ماهه از عقد، در سال اول یا دوم هجرت رخ دادهاست. بهروایتی ازدواج پس از بازگشت علی از غزوهٔ بدر انجام شد و علی در این زمان ۲۵ سال داشت، اما سن فاطمه دقیقاً مشخص نیست. بنابر سنتی که محمّد معین نمود، برای مراسم ازدواج ولیمه داده شد و علی گوسفندی را برای آن سربرید. مسلمانان در میهمانی شرکت کردند. در شب زِفاف، محمّد به خانه آنها رفت و درخواست ظرف آبی کرد. دستهایش را با آن شست و مقداری از آب را مَزمَزه کرد. سپس، مقداری را روی سر و شانه و سینهٔ علی و فاطمه ریخت. درآخر، در حقشان دعا کرد و آنها را تبرک نمود.[۳۵]
سید حسین نصر میگوید ازدواج علی با فاطمه، دارای اهمیت معنوی خاصی برای تمام مسلمانان است. زیرا بهعنوان ازدواجی میان مهمترین شخصیتهای مقدس از خویشان محمّد تلقّی میشود. محمّد که تقریباً هر روز به دیدار دخترش میرفت، با این ازدواج به علی نزدیکتر شد و یک بار به وی گفت که تو برادر من در این دنیا و آخرت هستی.[۳۶] بهنوشتهٔ ویلفرد مادلونگ خانوادهای که از ازدواج این دو تشکیل شد، مکرراً از سوی محمّد مورد ستایش قرار میگرفت و محمّد از آن در واقعههایی مانند رویداد مُباهِله و حدیث آل عبا، بهعنوان اهل بیت یاد کرد. در قرآن نیز در موارد متعددی مانند آیهٔ تَطهیر، از اهل بیتبه بزرگی یاد شدهاست.[۳۷]
زندگی زناشویی با علی
زندگی علی و فاطمه به همکاری گذشت. ایشان در آغاز نزد پیامبر رفتند و از او خواستند تا کارهای خانه را میانشان بخش کند. پیامبر کارهای بیرون از خانه را به علی سپرد و کارهای درون خانه را به فاطمه واگذارد. فاطمه زهرا از این تقسیم کار، بهخاطر معافشدن از کارهای بیرون از خانه، بسیار خوشحال شد. او چنان در خانه کار میکرد و سختی میکشید که علی ناراحت میشد. روایات فراوانی دربارهٔ مشاهدهٔ صَحابهٔ پیامبر کار سخت فاطمه زهرا را و کمک آنان به وی نقل شدهاست. غیر از اینها، همسرداری او نیز بهگونهای بود که علی بن ابیطالب را در ایفای نقشش در پیشبرد اسلام یاری میکرد و پیگیر اوضاع سیاسی و اجتماعی روز نیز بود؛ و در غیاب او در زمان نبرد، همهٔ کارهای داخل و خارج از خانه را عهدهدار میشد. علی نیز هنگام بازگشت و حضور در خانه جویای حال فاطمه میشد.[۳۸]
بااینکه چندهمسری مُجاز بود، علی در زمان حیات فاطمه، با زن دیگری ازدواج نکرد.[۳۹] رابطهٔ زناشویی علی و فاطمه رابطهٔ ویژهای بود و تکهمسری علی تا پایان عمر فاطمه نشانهای بر این امر است. منابع اهل سنّت این مسئله را — که چرا علی تکهمسری را در زندگی با فاطمه اختیار کرده — با روایتی توضیح میدهند که در آن علی از دخترابوجهل خواستگاری میکند، ولی پیامبر به او این اجازه را — بهایندلیل که باعث ناراحتی فاطمه میشود — نداد. سه نسخهٔ مشهور این حدیث توسط مِسوَر بن مَخرَمه روایت شدهاند که در هنگام درگذشت پیامبر حدود نُه سال داشتهاست. دنیس سوفی برخی از این روایتها را در راستای بدنامکردن علی و برخی دیگر را درجهت تثبیت اعتقادات اهل سنّت میداند.[۴۰] و به نظر جعفر شهیدیسندیّت ماجرای خواستگاری «ضعیف» و «بدون پایهٔ استوار» است، چرا که راوی در آن زمان کودک بوده و الفاظی را بهکار میبرد که اشاراتی نامنطبق با اطلاعات تاریخی دارد، مانند زندهبودن ابوجهل در زمان ماجرا.[۴۱]سید علی میلانی در کتاب سِلسِلةُ إعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أهْلَه، حَدیثِ خِطْبَةِ علیٍّ بنتَ أبیجَهل با بررسی دقیق این حدیث در منابع صِحاح، مُسْنَدها و مُعْجَمهای مُتِأَخِّر، اسناد و طُرُق آن و بررسی روایت مِسوَر بن مَخرَمه، متن روایت و مَدلول آن، به این نتیجه میرسد که این، حدیثی ساختگی از سوی آل زبیر بودهاست.[۴۲]
مطابق منابع شیعه، علی در پاسخ محمّد — که از او دربارهٔ فاطمه پرسید — فاطمه را بهترین یاور در اطاعت خدا دانست؛ و فاطمه نیز در پاسخ پرسشی مشابه، علی را بهترین شوهر معرفی کرد. در برخی روایات آمده که فاطمه در پاسخ محمّد دربارهٔ این پرسش، میگوید که علی بهترین مردان است، اما زنان قریش به او کنایه میزنند که علی تهیدست است. محمّد در پاسخ فاطمه میگوید که پدر و شوهرش فقیر نیستند و با آنکه خداوند ثروتهای زمین را به او پیشنهاد کرد، او آخرت را بر دنیا ترجیح داد؛ و علی نیز کسی است که زودتر از دیگران اسلام آورده و علم و بردباری و عقل او از همهٔ مردم برتر است و خدا از بین همهٔ انسانها، او و علی را برگزید؛ و سپس به فاطمه سفارش کرد که قدرشناسی علی را کند و از او سرپیچی نکند. درمقابل، محمّد به علی گفت که با فاطمه با مدارا و محبت رفتار کند و اینکه فاطمه پارهٔ تن اوست و هرکه فاطمه را بیازارد، او را آزرده و هرکه فاطمه را خشنود کرده محمّد را خشنود کردهاست.[۴۳]
بهگفتهٔ ولیری، زندگی فاطمه با علی همراه با اختلافات و کشمکشهایی بین این زوج بود و رفتار علی با فاطمه همراه با «شِدَّة» و «غِلاظ» بودهاست. در این موارد فاطمه برای شکایت پیش محمّد میرفت.[۴۴] امیرمُعِزّی با توجه به گزارش دو عالم اهل سنّت، احمد بن حَنبَل در کتاب مسند وبُخاری در کتاب صَحیح میگوید که در چندین مورد محمّد مجبور به دخالت شد، که احتمالاً بهخاطر تلاشِ علی برای ازدواج مجدد بودهاست.[۴۵] وِرِنا کِلِم بهاستناد طَبَقات اثرابن سعد، نوشتهاست که فاطمه یک بار از درشتی کلام علی آزرده شد، به پدرش برای میانجیگری رجوع کرد که درنتیجهٔ آن علی سوگند یاد کرد دیگر کاری خلاف میل فاطمه انجام ندهد.[۴۶] دنیس سوفی معتقد است در روایتهای شکایتبردن فاطمه به پیامبر، از فاطمه بهعنوان وسیلهای برای بالابردن شأن علی استفاده شدهاست. چراکه گلایهها از علی، مقدمهای برای مدح علی میشوند. درواقع، هرگاه فاطمه مشکل یا نگرانی در زندگی دارد، از تحسین علی برای آرامکردن او استفاده میشود. او با اشاره به اینکه صفات برشمردهشده از علی در برخی از این احادیث، مشابه صفاتی هستند که در احادیث مربوط به ازدواج برای متقاعدکردن فاطمه استفاده شدهاند، این احادیث را صرفاً ابزاری رِوایی برای مدح علی میداند. بهزعم او دلیل حذفنشدن این احادیث — با وجود تعارض با دیگر احادیث شیعه که در آن از ازدواج علی و فاطمه با عنوان الهی یاد میشود — همانا استفادهای است که از این احادیث برای بالابردن سیمای علی در دعوای شیعه و سنّی در مسئلهٔ خلافت میشود.[۴۷] ازسویدیگر، در گزارشهایی در منابع مانند کَشفُالْغُمَّة از قول علی چنین آمده که محمّد در شب ازدواج به او گفت که با فاطمه با لطف و مدارا رفتار کند، چراکه فاطمه پارهٔ تن اوست و کسی که او را بیازارد، محمّد را آزار دادهاست؛ و پس از آن علی سوگند خورده که تا هنگامی که فاطمه زنده بود، باعث خشم او نشده و فاطمه نیز کاری نکرده که علی خشمگین شود؛ و نگاه به چهرهٔ فاطمه، برطرفکنندهٔ غم و اندوه علی بودهاست.[۴۸] همچنین گزارشهای شیعی مشابه این سخنان را در ساعتهای پایانی زندگی فاطمه زهرا روایت میکنند. آنگونهکه فاطمه خطاب به علی از عدمدروغگویی، خیانتنکردن و عدممخالفت خود با دستورهای علی در طول زندگی زناشویی میگوید؛ و علی در پاسخ، پناه به خدا میبرد که فاطمه در خانهٔ او رفتار ناپسندی داشته بودهباشد، چراکه خداترسی و نیکوکاری و تقوای فاطمه بیش از آن است که بتوان بر آن خردهای گرفت.[۴۹] بهگفتهٔ جعفر شهیدی اگرچه موضوع میانجیگری محمّد میان علی و فاطمه، در نوشتههای تاریخنویسان امروزی و در منابع اولیه — هم در منابع سنی و هم در منابع شیعه — آمدهاست، علمای شیعه مانندمجلسی و صَدوق احتمال صحّت این روایات را پائین دانستهاند. از دید آنان منش علی و فاطمه با یکدیگر چنان نبوده که میانشان چنان رنجشی رخ دهد که نیاز به میانجی افتد. بهنوشتهٔ جعفر شهیدی، نسبت اختلاف میان علی و فاطمه بدان حد که کار به داوری محمّد میان آنان بینجامد، با اعتقاد شیعیان مبنی بر عِصمَت علی و فاطمه مغایرت دارد.[۵۰] ازسویدیگر، منابع شیعی گزارش میکنند که فاطمه هرگز بیاجازهٔ علی از خانه بیرون نرفت و علی را هیچگاه خشمگین نکرد. او هیچگاه به علی دروغ نگفت و هرگز خیانت نکرد؛ و از علی نیز نقل شده که هرگز فاطمه را خشمگین نکرد و فاطمه نیز او را هیچگاه خشمگین ننمود.[۵۱]
بهگفتهٔ ولیری یکی از تعابیر کنیهٔ ابوتُراب — از کُنیههای علی — این است که روزی پس از مجادله با فاطمه، علی بهجای پاسخ به خشم فاطمه خاک بر سر خویش پاشاندهاست. محمّد با دیدن این صحنه علی را ابوتراب نامید.[۵۲][۵۳] بهگفتهٔ علامهٔ امینی در الغدیر، این کنیه را پیامبر آنگاه که دید او بر روی زمین خوابیده و خاک بر پهلوی او نشستهاست به او داد. بهگفتهٔ امینی ابوتراب، از محبوبترین القاب علی بود و این لقب از طرف محمّد پیش از ازدواج علی — در جِمادیُالاوّل یا جمادیالثّانی سال دوم هجرت در غزوهٔ عَشیره یا روز پیوند برادری میان مسلمان — به او داده شدهاست.[۵۴]
تنگدستی در سالهای آغازین ازدواج
علی و فاطمه زندگی فقیرانهای را آغاز کردند. زیراندازشان پوست گوسفندی بود که شب بر رویش میخوابیدند و روز به شتر آبکش خود بر روی آن علوفه میدادند. رواندازشان نیز تکهعبای مُندَرِسی یَمَنی بود که درازایش نمیرسید که همزمان روی سر و هم پاشان را بپوشاند. بالشی از چرم داشتند که درونش با لیف خرما پر شدهبود؛ ولیری میگوید دلیلی نیست که احادیث دربارهٔ فقر فاطمه و علی را رد کرد؛ ولی این فقط مربوط به سالهای آغازین ازدواجشان است - یعنی دورهای که بسیاری از اعضای اجتماع مسلمانان همچون علی و فاطمه تنگدست بودند. پس ازفتح خیبر در سال هفتم ه.ق بود که روزگار عُسْرَت این زوج به سر آمد؛ زیرا توانستند، همچون مسلمانان نمونه، سهمی از محصولات فدک را بگیرند.[۵۵] بهگفتهٔ کارِن رافِلسرسختی فاطمه در تنگدستی الگویی از بهر شیعیان است، تا با ایمان به خدا با رنجهای زندگی درآویزند.[۵۶]
تسبیحات فاطمه
در سالهای اول ازدواج، علی پول کمی کسب میکرد. او از چاه آب میکشید و مزارع دیگران را آبیاری میکرد. فاطمه نیز خود خدمتکاری نداشت و خود غلّات را با دست آسیاب میکرد و بر اثر کار دستانش تاول زدهبود. روزی علی خبردار میشود که پیامبر چند بَرده دریافت کردهاست. علی، فاطمه را میفرستد تا یکی از این بردهها را از پدرش دریافت نماید. فاطمه پیش پدر میرود، اما در خود این جسارت را نمیبیند که چنین درخواستی نماید. سرانجام علی خود بههمراه فاطمه راهی منزل پیامبر میشود، اما درخواست او از طرف پیامبر رد میشود. پیامبر به آنها میگوید که «او نمیتواند اجازه دهد که اصحابِ صُفّه از گرسنگی رنج بکشند» و «من باید بردهها را بفروشم و پول آنها را صرف کمک به آنها کنم». پیامبر درعوض، ذکری که به تسبیح فاطمه زهرا معروف است را به زوج جوان میآموزد. گویند علی هیچگاه پیش از خواب، گفتن این ذکر را ترک نمیکرد.[۵۷]
فعالیتهای اجتماعی و سیاسی
هم منابع تاریخی و هم منابع دینی مشارکت فعّال فاطمه در منزل و در اجتماع را ثبت کردهاند، و او را اهل زُهد و کنار نهادن امور دنیا ندانستهاند. دانش حقوقی فاطمه و دادخواهی او نشانهٔ حضورش در امور اجتماعی است.[۵۸]در نبرد احد وی خون را از زخمها و شمشیر پدرش پاک میکند و بهروایت واقدی زنانِ مداواکنندهٔ مجروحان را رهبری، و برای کشتگان مسلمان سوگواری میکند.[۵۹]
بهنظر میرسد که فاطمه تنها در سه کار سیاسی مهم دخالت داشته که در همه منابع شیعه و سنّی، هرچند به روایات گوناگون، ثبت شدهاست. نپذیرفتن محافظت از ابوسفیان پس از فتح مکه، دفاع دلیرانه از علی پس از درگذشت محمّد و مخالفت با گزیدن ابوبکر به خلیفگی و منازعات خشن با عمر، و سرانجام ادّعای مالکیت بر میراثپدر و ستیهندگی با ابوبکر بهویژه دربارهٔ فدک و سهم خیبرکه ابوبکر کلّاً نپذیرفت.[۶۰]
پس از درگذشت محمد
رویداد خانهٔ فاطمه
رویداد خانهٔ فاطمه (به عربی: حَرْقِ دار)، به روایاتی اشاره میکند که براساسش ابوبکر پس از برگزیدگی به خلیفگی مسلمانان همراهِ گروهی ازجمله عمر بهقصد گرفتن بیعت به خانهٔ علی میرود و آنجا با مقاومت علی و فاطمه روبهرو میشود. بهنوشتهٔ ویلفرد مادلونگ پس از اینکه در سَقیفهبا ابوبکر همچون خلیفه بیعت میشود، علی و هوادارانش که عباس بن عبدالمطلب و بنیهاشم و زبیر از ایشان بودند در خانهٔ فاطمه گرد میآیند.[۶۱] عمر «تهدید» میکند که اگر پیروان علی بیرون نیایند و با ابوبکر بیعت نکنند، خانه را به آتش میکشد. نشانههایی هست که پس از خروج حامیان علی، خانهٔ فاطمه تَفتیش شدهاست.[۶۲] بهعقیدهٔ لَئورا وِچّا وَلیِری، حتی اگر به این داستان شاخوبرگ داده شدهباشد و جزئیاتی ساختگی به آن افزوده شدهباشد، ریشهٔ تاریخی آن را نمیشود نادیده گرفت.[۶۳]
سید جعفر شهیدی، نویسندهٔ شیعه، تهدید به آتشزدن را تأیید میکند. از نظر او با توجه به اینکه شیعیان یا گروههای سیاسی موافقشان در نخستین سالیان هجرت نیرویی نداشتهاند، جعل روایات مربوط به این رویداد ناممکن مینماید. بهعلاوه میگوید که بعضی از این روایات در نوشتارهای مَغربِ اسلامی هم آمدهاست.[۶۴] اما در این باره که «آیا بازوی دختر پیغمبر را با تازیانه آزردهاند»، یا «میخواستهاند با زور به درون خانه راه یابند و او که پشت در بودهاست، صدمه دیده» مینویسد «در آن گیرودارها ممکن است چنین حادثههایی رخ دادهباشد».[۶۵]بهگفتهٔ دنیس سوفی، روایتِ طَبَری از گفتهٔ ابوبکر در بستر مرگ که «کاش خانهٔ فاطمه را، اگر هم به قصد جنگ بستهبودند، برنگشودهبودم» بهطور غیرمستقیم به این معناست که خانهٔ فاطمه ممکن بوده بهزور باز شدهباشد.[۶۶]
اختلافات مالی با ابوبکر
پس از درگذشت پیامبر اسلام، کشمکشی بین ابوبکر، خلیفهٔ وقت، ازیکسو و فاطمه و عباس، عموی محمّد، ازسویدیگر بر سر اموال محمّد بهوجود آمد. بهگفتهٔ ولیری، این اختلاف بر سر اموالی مانند فدک و سهمی از خِیبَر بود. فاطمه و عباس ادعای تَمَلُّک و بهارثرسیدن این اموال را داشتند. اما ازسویدیگر ابوبکر از دادن این اموال به آنان سر باز زد، با این استدلال که پیامبر به او گفتهاست که اموال او به ارث نمیرسد و باید صرف صدقه شود. بررسی احادیث نشان میدهد که در طی دو مرحله، فاطمه در این مورد با ابوبکر به جدال پرداخت که در مرحلهٔ اول عباس نیز در این اختلاف حضور داشت.[۶۷] در برخی منابع اهل سنت مانند طبری به مصادرهٔ فدک، اعتراض فاطمه، پاسخ ابوبکر و خشم فاطمه نسبت به او اشاره شده یا برخی مانند بلاذری مفصّلتر موضوع را نقل کردهاند. اما بیشتر آنها از دید میراث به آن نگریستهاند و با گزارش گفتهٔ ابوبکر موضوع را ختم کردهاند و گاهی تا جایی پیش رفتهاند که گفتهاند فاطمه پس از شنیدن استدلال ابوبکر از اعتراض دست کشید. ازسویدیگر، پژوهشگران شیعه براساس منابع اهل سنت، گزارشهای احتجاجهای فاطمه زهرا را نقل کردهاند. آنان برپایهٔ همین منابع نشان دادهاند که پس از مصادرهٔ فدک بهدست ابوبکر، فاطمه زهرا بارها با او و در منظر عمومی احتجاج کردهاست. در یکی از این گزارشها که در حضور مُهاجِر و اَنصار انجام شده، فاطمه گفته که فدک هِبِهٔ پیامبر است و بر این گفتهٔ خویش، علی، حسن، حسین و اُمِّاَیْمَن را شاهد آورد؛ و پس از آن ادامه داده که حدیث مورد استناد ابوبکر را نهتنها کسی نشنیده، بلکه برخلاف نَصِّ صریح قرآن است. اما این استدلالها مورد اعتنا واقع نشد.[۶۸]
ویلفرد مادلونگ میگوید ابوبکر بدینترتیب، نهتنها اموال خاندان محمّد را از اختیار آنها درآورد، بلکه اظهار کرد که اگر آنها نیاز مالی داشتهباشند صدقه بگیرند. این کار در مخالفت قطعی با سنّت محمّد بود که خاندانش را بهجهتموقعیت طَهارَت از پذیرش صدقه منع کردهبود. همچنین، بدینترتیب پرداخت سهم ویژهٔ (خُمس) آنها از غنائم وفَیْء هیچ توجیهی نداشت. علاوهبرآن، این حدیث که ابوبکر طرح کرد، به ابوبکر این اعتبار را میداد که محمّد به او دستورهای ویژهای برای خلافت پس از خود دادهاست. چنانکه عایشه میگوید، فاطمه پس از آن ابوبکر را ترک کرد و تا شش ماه بعد که از دنیا رفت با وی سخن نگفت. علی نیز، فاطمه را شبانه دفن کرد و به خلیفه اطلاع نداد.[۶۹] بهطور طبیعی موضع شیعیان بر این است که این اموال متعلق به فاطمهاست و آنها توسط ابوبکر غصب شدهاست.[۷۰] سید جعفر شهیدی، از افراد غیرشیعهای چونابن ابِی الْحَدید و نَقیبِ بَصْری یاد میکند که به نقل رویدادخطبهٔ فَدَکیّه پرداختهاند. او با این استدلال که این افراد — اهل سنت مُعْتَزِلی — سودی از جعل این روایات نمیبردند، رویداد دعوای حقوقی فدک را صحیح میداند.[۷۱]
افزونبر این احتجاجها، گزارشهای واگذاری مجدد فدک به فاطمه یا فرزندان او در کتابهای تاریخ و حدیث اهل سنّت و شیعه، دلیل روشنی بر حقانیّت دعوی فاطمه از سوی پژوهشگران شیعه دانسته شدهاست، مانند گزارش نوشتن سندِ مالکیّتِ فدک برای فاطمه از سوی ابوبکر،[یادداشت ۳] و پس از او، بازگرداندن فدک به فرزندان فاطمه در دورههای گوناگون توسط عُمَر بن عبدُالعَزیز اُمَوی، سَفّاح عباسی،مَهدی عباسی و مَأمون عباسی. برخی از اهل سنّت، مصادرهٔ فدک را اجتهاد دانستهاند. اما شیعه با توجه به اینکه این مصادره، تنها مصادرهٔ ابوبکر بوده و ازسویدیگر بخششهای فراوانی از بیتالمال برای مستحکمکردن خلافت در منابع گزارش شده، با نکوهش این کار، رنجاندن فاطمه را — که با توجه به حدیث پیامبر، مساوی با رنجاندن خدا و پیامبر اوست — گناهی بزرگ از سوی ابوبکر دانستهاند.[۷۲]
دنیس سوفی مینویسد احادیثی که بر دخیلبودن فاطمه در رویدادهای پس از درگذشت پیامبر دلالت دارند، باوجود جانبدارانهبودنشان حاوی مقداری حقیقت هستند. بهایندلیل که اهل سنّت نتوانستند بهطور کامل آنچه را که بهوضوح برای بازسازی تاریخشان زیانآور بود محو کنند: این مسئله که فاطمه با ابوبکر بر سر ضبط خلافت و املاک پیامبر دعوا داشتهاست، اینکه فاطمه هیچگاه او را بهخاطر کارهایش نبخشید، و اینکه درگذشت او برای مدتی — احتمالاً بهخواست خود فاطمه — مخفی نگاه داشتهشد تا مانع سرپرستی ابوبکر از مراسم کفن و دفن فاطمه شود. چیزی که در این مورد کنایهآمیز است، این است که این پنجرهٔ کوچک به شخصیت فاطمه توسط اهل سنّت نادیده گرفتهشده یا کوچک شمردهشده، ولی توسط شیعیان بزرگ شده و بیش از اندازه روی آن تأکید شدهاست.[۷۳]
پس از حجةالوداع، محمّد به فاطمه گفت که وی اولین نفر از خانوادهاش است که پس از درگذشتش به وی ملحق خواهد شد. محمّد چند روز پس از آن درگذشت. فاطمه بسیار غمزده گشت[۷۴] و پس از مدتی درگذشت. بعضی منابع اولیه چنین مینماید که در پایان عمر، او با ابوبکر که تقاضای عیادت او را داشتهاست، آشتی میکند. اما اکثریت منابع چنین مینویسند که او تا پایان عمر، از ابوبکر عصبانی بود.[۷۵] رسول جعفریان بر این باور است که تردیدی در خشمگینبودن فاطمه زهرا نسبت به ابوبکر و عمر بهخاطر موضوع فدک و جانشینی پیامبر نیست؛ و فاطمه بیرضایت از آنان از دنیا رفت.[۷۶]
آخرین نظرات