#به_قلم_خودم
#چالش_نوشتن 7
#برای_طلبه_نوشت
#سمیه_خانوم_اُم_الحسین
#دل❤️
مدتها بود که این فیلم رو نگاه و هر چهارشنبه دنبال میکردم، تعریفش و طرفدارانش زیاد بود، البته اینو بگم سریال برای پخش در شبکه نمایش خانگی بود، داستان تکراری نخ نما کلیشه ای در اوج بی سلیقگی اما برای بیننده جذاب و دیدنی،
واقعا خودمم نمیدونم چی شد که شروع کردم به دیدن و دنبال کردن این سریال آبکی و وقت هدر بده!!!که محتوای پوچ و بیارزشی داشت. نویسندگانش هم هیچ تلاش قابل توجهی برای تغییر دادن عرفهای غلط نکرده بودن و حتی چه دانسته و چه نه، مروجِ آنها بودند. ترویج خودکشی، کینه، توهم عشق و عاشقی،و…یه عاشقانه لاکچری و چند مثلث عشقی مثل سریال های ترکی، با دیالوگهای ابتدایی ، یه سریال شکست خورده و کپی شده،ناامیدیام از شبکه پخش خانگی بدلیل دور بودن فضای سریالها از فرهنگی است که باید تبلیغ شود اما نمیشود و ناراحتیام از فرهنگی است که نباید تبلیغ شود اما میشود،
و… قصد نقد سریال نداشتم اما …
من اگه جای کارگردان و نویسنده فیلمنامه بودم، انتهای این فیلم رو اینطوری تموم میکردم که آوا به عشق خودش آرش میرسید و دیگه این همه کینه و معضل ایجاد نمیشد و رستا هم در کنار نکیسا یه زندگی آروم رو تجربه میکرد، مهران و رابی حاشیه بودن و از داستان حذف میشدن، توران و اتابک هم همدیگه رو میبخشیدن و در کنار هم زندگی میکردن 🤷♀ 😁
چون این سریال خیلی وقت پیش پخش میشد و شاید خیلی از شما دیده باشید نتونستم قسمت آخر رو لو بدم چون لو رفته ،پس به همین تغییرات بسنده میکنم 😂
آخرین نظرات