بهرغم کاستی منابع تاریخی دربارهٔ فاطمه زهرا، اهمّیّت او در باورهای عامه و داستانهای مردم جهان اسلام چشمگیر است. جین کالمرد گوید که در اینگونه داستانها معمولاً آنچه وی «ناخوشایند» وصف میکند — مانند کشمکشهای فاطمه با علی — محو میشود و به جایش نکتههایی که وی «به سود» فاطمه تشخیص میدهد — مانند شجاعتش در رویارویی با ابوبکر در مسئلهٔ فدک — بزرگ نموده میشود. بهعلاوه، این داستانها انواع کرامات و معجزات و حکایاتی اندر زایش و نامزدی و عروسی و دوشیزگی و بارداری و مادری و قدرت فاطمه به تفصیل شرح دادهاند.[۱۸۷] منابع مذهبی دربارهٔ فاطمه بسیار فراوان است. فاطمه در منابع مذهبی شیعه و سنّی از اهل بیت پیامبر اسلام شمرده میشود و یکی از پنج کس نامی به آل کسا یا آل عبا و از افرادی است که وجود نورانی او هزاران سال پیش از خلقت جهان به ارادهٔ خداوند بهوجود آمدهاست.[۱۸۸]
در نگاه اهل سنت
در منابع اهل سنّت بر روی شخصیت او بهعنوان بانویی پرهیزکار و باایمان تأکید میشود. این منابع بهویژه بر دختر پیامبر مسلمانان، زندگی زاهدانهٔ او و الگوی تقوا تأکید دارند.[۱۸۹] در منابع اهل سنّت روایتهای دال بر رابطهٔ نزدیک میان فاطمه و پدرش به صورتهای فراوانی ذکر شدهاست، مانند حدیث سرور زنان و حدیث بضعه. شخصیت فاطمه با شخصیت مریم مقایسه شده که خداوند در قرآن وی را خالص ساخته و بر زنان جهان برگزیدهاست؛ بلکه در روایت ترمذی بهعنوان سرور زنان بهشت از مریم برتر دانسته شدهاست.[۱۹۰]
این منابع از محبوبیت او و تربیتش نزد پیامبر گزارش میکنند؛ حقطلبیاش در زمان پیامبر و پس از آن را بیان میکنند؛ و شُکوه و عظمتش را در قیامت گزارش میکنند.[۱۹۱] در منابع تفسیری اهل سنّت، پرداختن به برخی دیگر از ابعاد شخصیتی فاطمه زهرا بهچشم میخورد. این منابع، فاطمه زهرا را در جایگاه راوی حدیث و سنّت، قاریو مفسر معرفی میکنند و عمل او را مستندِ فتوا میدانند. از موقعیت ممتاز فاطمه نزد مردم و پناهندگی به او میگویند و اینکه مخاطب پیامبر در تلاوت آیاتی ویژه است. او را برخوردار از غذای بهشتی و بانوی برتر جهان (سیّدة النّساء العالمین) میدانند.[۱۹۲] بسیاری از این منابع، او را یکی از مصادیق «کوثر» میدانند که نسل پیامبر ازطریق او گسترش و پراکندگی یافت؛ او را بههمراه علی، حسن و حسین، اهل بیت پیامبر میدانند که مصداق آیهٔ تطهیر هستند؛ «مَوَدَّت فِی الْقُربیٰ» را دربارهٔ او، علی، حسن و حسین میدانند؛ و مصداق «نِساءَنا» در آیهٔ مباهله معرفی میکنند؛ و در نهایت اینکه به همراه علی بن ابیطالب و کنیزشان فِضِّه، مصداق «اَبرار» در سورهٔ انسان میدانند.[۱۹۳]
نزد شیعه
فاطمه بهعنوان «مادر امامان»، جایگاه ویژهای در بینش شیعه دارد. او بهعنوان تنها فرزند بازماندهٔ محمّد، همسر علی و مادر حسن و حسین، دارای جایگاه منحصربهفردی بین شیعیان است. بنابه دیدگاه شیعیان، فاطمه شخصیتی مطهّر، معصوم و بهعنوان الگویی برای زنان مسلمان مطرح است. در منابع شیعه، بر شفقت و بخشندگیاش در عین تنگدستی که داشت، تأکید شدهاست.[۱۹۴]
دیدگاه زیدیه
زیدیه در موضوع امامت بر این عقیدهاند که امامت علی بن ابیطالب پس از پیامبر، و امامت حسن مجتبی و حسین بن علی بر حق است؛ و امامت منحصراً در فرزندان فاطمه — چه حسنی باشند یا حسینی — و با شروط معینی استمرار دارد.[۱۹۵] آنان همهٔ فرزندان فاطمه از حسن و حسین را اهل بیت پیامبر میشمارند.[۱۹۶]
دیدگاه اسماعیلیه
بهگفتهٔ ولیری، اسماعیلیه بیشتر پیوندها میان بُعدِ افسانهای و بعد تاریخی فاطمه زهرا را بهخاطر بالابردن موقعیت فاطمه زهرا حفظ میکنند؛ اما در موضوع خلقت، فاطمه زهرا بهعنوان عنصری ثانویه میان عناصر عرفانی و نیمهعرفانیِ فراوانِ دیگر جایگاه مییابد؛ و دراینحال، او تحتالشّعاعِ دیگر عناصر قرار میگیرد و بیشتر پیوندها با بعد تاریخیاش ازمیان میرود. او در ادامه به اعتقاداتی از اسماعیلیه اشاره میکند که در منابع شیعهٔ امامی موجود نیست، مانند یکیدانستن فاطمه زهرا با مسجدالاقصی، غار اصحاب کَهف و صخرهٔ موسی که آبی بهصورت معجزه از آن فوران کرد.[۱۹۷] خلافت فاطمیان براساس نام فاطمه زهرا بنا شدهاست. تفکرات این سلسله در اسماعیلیه نیز ادامه یافت.[۱۹۸]
شیعه دوازده امامی
در نزد شیعیان دوازدهامامی، فاطمه شخصیتی آسمانی دارد، هرچند اولین گزارشها و حدیثهای منتسب به وی درمقایسه با دیگر سیزده معصوم شیعه بسیار محدودتر است. فاطمه بهدلیل همسربودن با علی، نزد شیعیان جایگاه والایی دارد و بههمینسبب بسیاری از روایات، زندگی وی را باشکوه نشان میدهند.[۱۹۹]
در خصوص خلقت فاطمه، ابن عیاش و ابن بابِوَیْه نام او را بهمانند نام سایر آل عبا برگرفته از یک نام قدسی بهنام «الفاطر (=خالق)» میدانند. حسن عسکری و فُرات بن ابراهیم مینویسند از میان نامهایی که خدا به آدم آموخت، نام آل عبا و ازجمله فاطمه بود.[۲۰۰] در نوشتههای دینی مانند نوشتههای ابنبابویه و فرات بن ابراهیم تولد او معجزهگونه است. منشأ او میوهای است از بهشت که معمولاً سیب یا خرما دانسته میشود که محمّد در هنگام معراج آن را خوردهاست. بنابر حدیثی این میوه قبلاً با شهد و شیرینی که از بال جبرئیل منشأ گرفته، تماس داشتهاست. بهنوشتهٔ محمد بن جریر بن رستم طبری دردلائل الامامه و حسین بن عبدالوهّاب در عُیونُ الْمُعجِزاتبههمیندلیل بوده که محمّد همیشه میگفتهاست فاطمه مخلوقی آسمانی در قالب انسان است. او رایحهٔ بهشت را دارد و نام او در بهشت — معمولاً با نام «منصوره» — موجود است. فاطمه با مادرش هنگامی که در رحم بوده سخن میگفتهاست. تمام بانوان پرهیزکار ازجمله سارا،آسیه، صفورا و مریم مادر عیسی در هنگام تولدش حاضر بودند. این زنان بهویژه مریم، همیشه با فاطمه گره خوردهاند و البته فاطمه همیشه برتر از همهٔ آنان است. بهنوشتهٔ ابن شهرآشوب فاطمه در هنگام تولد، اسرار الهی و وقایع آینده را بازگو کرد و در این هنگام دنیا غرق در نور شد.[۲۰۱]
افزون بر نقش پیامبر اسلام و دوازده امام شیعی، فاطمه، دختر پیامبر، همسر امام اول و مادر امامان دیگر، تکمیلکنندهٔ پِلرومای چهارده معصوم در فلسفهٔ عرفانی شیعه است. بهعنوان یکی از اعضای این پلروما، فاطمه نقش مهمی در روز قیامت دارد، و بهویژه زنان از او در این زمینه استمداد میکنند. وجود یک شخصیت زن در میان چهارده معصوم، عنصر «زن مقدس» را به کیهانشناسی مذهبی شیعه اضافه کرد که همتایی سنی برای خود ندارد و با مسیحیان در مسیحیت کاتولیک و اُرتُدُکس مقایسه شدهاست. درواقع، فاطمه برخی از عناوین مریم، مانند «باکره» (بَتول) و حتی «مادر پدرش» (امّابیها) را بهدستآورد. تقریباً بههمین اندازه برای زنان، شخصیت زینب، خواهر حسین بن علی دارای اهمیت است که پس از وقایع کربلا، دربرابر حکومت امویان ایستاده بود و موفق به نجات جان برادرزادهاش، علی بن الحسین شد و درنتیجهٔ آن، خط امامت را حفظ کرد. اقدامات فاطمه و این زنان، الگوهای عملی و نمونههای مهمّی را برای قانون شیعی ارائه داد. بهعنوان نمونه، اصرار فاطمه بر حق بهارثرسیده ازخیبر و سرزمین فدک از پدرش در مواجهه و مخالفت با ابوبکر، منجر به بهبود حقوق ارثی زنان در قانون اسلامی شیعه شد. در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ م، روشنفکرانی مانندعلی شریعتی روشهای جدیدی را برای زنان بهوجود آوردند که هم اسلامی و هم مدرن بودند. فاطمه و زینب بهطور خاص بهعنوان الگوهای نقش زنان در انقلاب ۱۳۵۷ ایران و در لبنان امروزی اهمیت ویژهای یافتند.[۲۰۲]
شیعیان معتقد هستند که عبارت «حَیِّ عَلیٰ خَیْرِ الْعَمَل» در اذان تنها محدود به نماز نیست و این عبارت به ولایتنسبت به خانوادهٔ پیامبر یا بهعبارت دیگر، تکریم فاطمه و فرزندانش اشاره دارد.[۲۰۳]
هانری کوربَن میگوید در مکتب عرفانیِ شیعیِ شیخیه، چهارده معصوم مظهر حق و اسماء و صفات او هستند که تنها از طریق ایشان میتوان خدا را شناخت.[۲۰۴]
مقام عصمت
عصمت فاطمه، از راه پیوند میان پیامبری و امامت — یعنی دو نهادی که به عصمت و بیگناهی و بیخطایی شناخته میشوند — و از طریق پیوستگیاش با امامان و ویژگیهای آنان در رفتارها و سنتهای گوناگون بهدست میآید. اثبات قرآنی عصمت چهارده معصوم بهترتیب از آیات تطهیر و ۱۲۴ بقره نتیجه گرفته شدهاست. در روایتی محمّد به سلمان فارسی، نام و نشان امامان معصوم و نُه فرزند حسین را میگوید و در آن نام فاطمه نیز برده شدهاست. در همین روایت آمده که خلقت پیامبر، فاطمه و دوازده امام از نور، و «قبل از ایجاد خلقت» بودهاست. توجه به این منشأ درخشانِ چهارده معصوم، تفسیر آیهٔ نور است؛ و درواقع، تقریباً هر ارجاع قرآنی به نور، بهعنوان اشاره به آنان است.[۲۰۵] بهنوشتهٔ هانری کوربن، شیعه بهعنوان یک دین در انتظار معاد که برپایهٔ تفسیر معنوی از حقایق خَفیّه و پنهان در چرخهٔ ولایت شکل گرفتهاست، ارتباط تنگاتنگی با تفسیر مقام الهی و معنوی چهارده معصوم و ازجمله مقام الهی فاطمه دارد. دوازده امامشیعی بههمراه پیامبر اسلام و دخترش فاطمه، مفهوم چهارده معصوم الهی نزد هانری کوربن را شکل میدهند.[۲۰۶]
مقام طهارت
قرآن در آیهٔ تطهیر به اهل بیت محمّد مقام طهارت میبخشد. هرچند این آیه در خلال آیات مربوط به زنان محمد است، امّا ضمیر آن در صیغهٔ جمع مذکّر است. بهنوشتهٔ مادلونگ، علیرغم رویکرد شیعی در این موضوع، حتی در منابع اهل سنّت مانند تفسیر طبری نیز مصداق این آیه محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین هستند. هرچند بنابر تفسیری زنان محمّد هم از طریق ازدواج میتوانند به طهارت برسند، در اصلْ ارجاعِ آیه به خویشاوندان خونی محمّد است، که بهجهت این مقام از پذیرش صدقه منع شدهاند.[۲۰۷] اهل سنّت نوعی مسامحه دارند و معتقدند در این آیه به دو زنِ پیامبر و علی و فاطمه اشاره شدهاست. عموماً نویسندگان شیعه اهل بیت را، در مفهومی فراگیر، همهٔ نسل علی و فاطمه میدانند، اما در علوم الهی، آن را برای علی و فاطمه و حسن و حسین و باقیِ امامان اختصاص میدهند. آیهٔ قرآن همچون گواهی تفسیر میشود که همهٔ آنان بدونگناه بودهاند.[۲۰۸]
مقامات عالی
عدّهای از شیعیان مقامات عالیهای برای فاطمه قائل هستند که از آن به «معرفت به نورانیّت» یاد میکنند. آنان بر این باورند که معرفتپیداکردن به خداوند از طریق فاطمه ممکن است و تمامی فیضهایی که به بندگان میرسد از طریق فاطمه است. این معرفت از آنجا نتیجه گرفته میشود که با توجه به کُفْوبودن علی بن ابیطالب برای فاطمه زهرا و بنابر حدیثِ معرفت به نورانیتِ علی بن ابیطالب، معرفت به نورانیت فاطمه زهرا نیز از این طریق ممکن است و از طریق شناخت فاطمه میتوان خدا را شناخت. این معرفت از راه شناخت خلقت نورانی اهل بیت و آیهٔ نور امکانپذیر است.[۲۰۹] بهگفتهٔ علامه امینی ویژگی اشتراک چهارده معصوم در مبدأ خلقت بودن، نشانگر مقام ولایت آنان بر عالم و همهٔ مخلوقات است. او در اینباره به احادیثی اشاره میکند که کیفیت خلقت نوری پیامبر و اهل بیتش و همینطور چگونگی خلقت نوری فاطمه زهرا را بیان میکنند.[۲۱۰]
دیدگاه پژوهشگران معاصر غربی
فاطمه زهرا نزد لویی ماسینیون و هانری کوربن، بهعنوان پیوند و رابطهٔ میان ادیان و مذاهب معرفی شدهاست. کوربن تأکید خاصی بر ولایت عرفانی نزد فاطمه زهرا دارد. کوربن تحت تأثیری که از فلسفهٔ اشراقی سهروردی داشت، ارض ملکوت را در قالب فرّهٔ فاطمه زهرا و هالهٔ نور معرفی میکند. براساس مبانی پدیدارشناسی کوربن در شناخت فاطمه زهرا، فاطمه بنیاد و کمال هیئت لاهوت است. از ویژگیهای مهمی که کوربن از طریق پدیدارشناسی خود سعی میکند برای تحلیل شخصیت فاطمه زهرا بیان کند، ناظر به ظهور اسامی و صفات خدا در گسترهٔ وجودی فاطمه زهرا بهعنوان یک زن است، چنانکه وی علت وجود ارض و زمین را وجود فاطمه زهرا میداند. بهنظر ولادیمیر لاسکی، متکلّم مسیحی ارتدوکس، دلیل این مطلب بهخاطر ارتباط تنگاتنگی است که میان سوفیا به معنای شناخت خداوند و فاطمه زهرا وجود دارد، چنانکه میان سوفیا به مثابهٔ معرفت الهی و شناخت مقام فاطمه زهرا ارتباط نزدیکی وجود دارد.[۲۱۱]
بهگفتهٔ لویی ماسینیون، فاطمه یکی از شخصیتهای مهم در جریان رویداد مباهله بودهاست. فِرَق مختلف اسلامی، تفاسیر مختلفی از او و مقام معنویاش عرضه داشتهاند. مثلاً برخی معتقدند که مسیحیان نجران در نهایت مجبور شدهاند که اعتراف کنند فاطمه مانند مریم از قِدّیسان است. یا برخی بر این باورند که فاطمه بهمعنای زنی الهی است که در جریان مباهله در پشت سر پیامبر قرار داشتهاست.[۲۱۲] کوربن تناظری بین فاطمه در متون مذهبی و آناهیتا، الههٔ باروری و آبهای روان در ایران باستان، مشاهده نمودهاست. ویلهِلم آیلِرز در مطالعاتش بر روی منابع شیعه، بر این ارتباط تأکید و اشاره میکند که در این منابع، آبهای بهشت و زمین و نمک، جزئی از مَهریهٔ فاطمه بودهاست. همچنین در باورهای مردمی و در آئینهایی که به باروری مرتبط است، فاطمه با عناصری که سمبل باروری هستند در ارتباط است، مانند رنگینکمان، گل یاسمن و انار.[۲۱۳]
هانری کوربن شخصیت فاطمه را تجسّم سوفیا و ارض لاهوت میداند.[۲۱۴] کوربن ارض فوق ملکوتی یا همان ارض لاهوت را متجلّی در شخص فاطمه زهرا میداند. موجودات عالم لاهوت بهخاطر تقدّم ازلی خویش، دیدنی نیستند و آنها را تنها در مظاهر و تجلیّاتشان میتوان مشاهده کرد. ازاینرو درصورت نبودن فاطمه زهرا — که دارای شأنی ازلی است — نه ظهور امامت و نه ولایت امام وجود نداشتند. فاطمه زهرا در مقام سوفیائیت کیهانی، روشنکنندهٔ همهٔ عوالم است و ازاینجهت، دارای شأن و وظیفهای سه وجهی است. نخست اینکه او نفس یا آنیمایامامان و بابی یا آستانهای است که امامان نور را از او دریافت میکنند. دوم اینکه او معانی همهٔ عوالم است؛ و سوم اینکه او بیان یا تجلی است که بدون او سرچشمه و مبدأ خلقتِ عالم، ناشناخته و ناشناختنی باقی میماند. مقام فاطمه جامع همهٔ مقامهای معرفت یا گنوس است و ازهمینرو برتری پیامبران در شناخت خدا، بهنسبت معرفت آنان به فاطمه زهراست.[۲۱۵]
کوربن بر نقش فاطمه زهرا بهعنوان کهنالگوی همیشگی زنانگی، فاطمه–سوفیا و مظهر تجلیّات خداوند و عنصر زنانهٔ پیامبر و امامان تأکید میکند که عملکردهای تئوفانیک[یادداشت ۵] و ذاتیشان تکیه بر درجات فاطمیشان دارد.[۲۱۶][۲۱۷] وی براساس عرفان اسماعیلیه میگوید که برپایهٔ عنوان فاطمهٔ فاطر یا فاطمه خالق — که در صیغهٔ مذکّر است — مفهوم سیّدةالنّساءالعالمین را باید در ورای تمایز جنسیتی و به معنای «سَروَر بشریّت مؤنّث» یا «سرور بشریّت در حال تأنیث» جستجو، درک و ترجمه کرد. بهاینگونهکه با توجه به اینکه سرشت همهٔ مخلوقات از نَفْسِ امامان شیعه است، جایگاه آفریدگان نسبت به امامان — بهعنوان نیروهای فاعلی و مذکّر — جایگاه تأنیثی است. اما درعینحال که دوازده امام شیعه در جایگاه نیروهای فاعلی و اسباب و علل آفرینش، جایگاهی مذکّر دارند و مردان اُلوهی هستند، ازسویدیگر، همزمان در جایگاه «نَفْس» پیامبر، یعنی آنیما و وجه تأنیثی او هستند؛ و چون مرتبهٔ وجودی و حقیقت نفس، مرتبه و حقیقت فاطمه–سوفیاست، شأن مظهریت و ولایت دوازده امام، همان مقام «فاطمی» آنان است و این، معنای فاطمهٔ فاطر یا فاطمه خالق است.[۲۱۸] کوربن، فاطمه زهرا را نَفْسِ عالم خلقت میداند بدین معنا که نفس یا سوفیا یا فاطمه، بخش تشکیلدهندهٔ وجود بشری است که خود را در قالب نفس درمقابل تخیّل و عقل، جلوهگر ساختهاست. این نفس دارای این امکان است که اسما و صفات الهی را در خود متجلّی میسازد و از این حیث به «نفس» نامبردار است.[۲۱۹]
ارتباط میان مریم عذرا و فاطمه زهرا
ساموئل زینر به ارتباط فاطمه زهرا با مریم و سورهٔ قدر میپردازد و میگوید همانگونهکه فاطمه «ظهوری ازاُمُّالکتاب در سطحِ زمینی» است، مریم «ظهورِ سکوتِ امّالکتاب در سطح زمینی» است. فاطمه شب است و مریم، مظهر سکوت است که شب را تشکیل میدهد، یعنی همان نشانه و رمزی که در روایت قرآن، از روزهٔ سکوت مریم نمایان است. جنبهٔ آسمانی مریم، مظهر آرامش الهی یا «سلام» است. او نمونهای از ظرفیت و وابستگی به آرامش الهی است که به همهٔ موجودات بهگونهٔ ابتدایی، با توجه به مبدأ خلقت در خالق — که خودش آرامش است — داده میشود. همانگونهکه فاطمه با توجه به احادیث شیعه، شب است که در سورهٔ قدر «سلام و آرامش» تعیین شدهاست، بنابراین مریم نیز همان «سلام» است و حضور او نمایانگر آرامش بهشتی است، زیرا او مانند فاطمه بانویی برتر از نور است. زینر فاطمه زهرا را بهعنوان ظهوری در سطح زمینی از «بانوی ازلیِ حکمتِ» مطرحشده در عهد عتیق معرفی میکند و او را با تعبیر قرآنی امّالکتاب، یعنی مادرِ ازلیِ کتاب یا مادر امرِ الهی — کلام خداوند — معادل کردهاست. ساموئل زینر میگوید سورهٔ قدر عمقی چندگانه دارد. روح مانند قرآن در شب قدر، شبی که فاطمه است، نازل میشود. بااینحال مریم هم نماد شب است. سورهٔ مریم نشان میدهد عیسی، کلمه و روح خدا، در شب، به «اُمّ» وارد شده که مریم — بهعنوان تجسّم شب — است؛ بنابراین، اگر براساس الهیات شیعه، فاطمه زهرا تلاقی نورهای حکمتهای بیرونی و درونی دین باشد، پس مریم، «نقطهٔ یگانگی» است که «افق رویداد» را دربردارد، جایی که سکوت، کلامِ پنهانِ ابدیت با کلامِ گفتهشدهٔ خداوند پیوند دارد.[۲۲۰]
بهگفتهٔ مِری ثِرلکیل منابع شیعه حُکمی را که در قرآن از سوی خدا به مریم ابلاغ شده، برای فاطمه زهرا نیز میدانند. آنگونهکه از او با عنوان «مریم کُبریٰ» یاد میکنند. برای شیعیان هر دو زن از جانب خدا برای اهدافی عالی یعنی «مادرانِ دودمانهایی متعالی» انتخاب شدند؛ بااینحال فاطمه زهرا، بهعنوان «مریم کبریٰ»، از مریم درطهارت و رحمت الهی فراتر میرود. مریم و فاطمه زهرا به عالمان مسیحیت قرون وسطی، مسلمان و دانشمندانمطالعات جنسیتی، فرصتی برای بررسی نقشهای زنانه درمتون مقدس دادند. نویسندگان مسیحی، مریم را بهعنوان مادر مسیح اعتلا دادند، و نویسندگان شیعی فرزندان فاطمه را بهعنوان رهبران معصوم جامعه — امامان — نامیدند. مریم و فاطمه زهرا فراتر از مدلهایی برای الگوهای زنانه مطرح شدند. این نمونهها برنامههای پیچیدهٔ سیاسی، اجتماعی و مذهبی روزگار خود را نیز فاش و رسوا میکنند. نویسندگان دوران باستان متأخر و نویسندگان مسیحی قرون وسطای آغازین، مریم را با کلیساشناسانده و برابر کردند و آنانی را که خارج از آن محدوده بودند، مُرتَد نامیدند. نویسندگان شیعه در قرون وسطای آغازین بیان کردند که فاطمه زهرا پیروانش را به بهشتمیبرد و دشمنانش را به آتش جهنم هدایت میکند. تاریخنویسان زندگی پیامبران و مُتِأَلّهان بهطور یکسان از طریق جلوهدادن مریم و فاطمه زهرا با نشانههای نمادینِ هویتِ سیاسی، الهی و همگانی، آنان را برای جوامع خود بازتعریف کردند. فاطمه زهرا، تنها زن میان اهل بیت پیامبر است. بااینحال، همانطور که در مسیحیت، نویسندگان مرد همزمان فضایل فاطمه را میستودند، درهمانحال غلبهٔ مردانگی در میان اهل بیت را نیز تحسین میکردند. حضور فاطمه زهرا درمیان اهل بیت در نهایت به نقش او بهعنوان دختر محمّد، همسر علی و مادر امام وابسته بود.[۲۲۱]
ثرلکیل میگوید جایگاهیابی مریم و فاطمه زهرا درمیانمسیحیان و مسلمانان، به چند دلیل کار دشواری است. اول اینکه یک مطابقت موفق، باید منابع تاریخی دو فرهنگ متفاوت در دورههای تغییرات بحرانی در هویت جمعی و مذهبی را بهصورت یکجا به دستآورد. این درحالی است که هیچ تقارن تاریخی یا جغرافیایی وجود ندارد. در متون مسیحی، مطالب دربارهٔ مریم در اولین رسالههای مذهبی دیده میشوند و در محافل مِرووَنژی در اروپای غربی ادامه مییابند. در متون اسلامی، مطالب دربارهٔ فاطمه زهرا منحصراً در دوران خلافت عباسیان آغاز شده و در سراسر سلسلههای شیعه در مصر، ایران و یمن گسترش مییابد. درحالیکه هیچ شباهتی در فضا و زمان وجود نداشت، هر دو دستهٔ مخاطبان مسیحی و مسلمان درتلاش برای تعریف خود در دنیایی بودند که بهسرعت درحال تغییر بود. دلیل دوم این است که مقایسهٔ مریم و فاطمه زهرا بستگی به انواع مختلفی از منابع دارد. آثار باستانی و دورهٔ آغازین قرون وسطی، تعدادی از رسالههای مذهبی و ادبیات مربوط به مریم را ارائه میدهد. محققان میتوانند از طریق این متون، توصیفات الهی مریم را در کنار متون معجزهگونه و توصیفات آیینی مشاهده کنند. متألهان بهوضوح بر جنبهٔ معجزهگونهبودن مریم اعتماد میکنند تا مسیحشناختی خود را تعریف کنند؛ تاریخنویسان زندگی پیامبران، ماهرانه مریم را بهعنوان الگویی برای تقلید نزد زنان مقدس بالا میبرند. نویسندگان مروونژیها حتی بسیاری از ملکهها و بزرگان راهبههای خود را بهعنوان باکرههای باشکوه در شمایل مریم ارائه میدهند. اما منابع شیعه که فاطمه زهرا را میستایند دستهبندی مشکلتری دارند. یک مقایسهٔ بینفرهنگی مطلوب، ارتباط تصاویر فاطمی در الهیات و زندگینامه با همتایان مسیحی آنها را مورد سنجش قرار میدهد؛ اما، مطابقت موازی کار آسانی نیست. مشکل سومِ مقایسهٔ مریم و فاطمه زهرا در متون مربوط، این است که نویسندگان مرد اغلب آن دو را با تصاویر متضاد توصیف میکردند. مریم و فاطمه زهرا هر دو آرمانی و درعینحال بینظیر، پاکدامن و درعینحال پرثمر، شفیع و میانجی و درعینحال خدمتکاری مطیع بودند. این تصاویر سردرگمکننده، پرسشهایی تاریخی درمورد شیوهٔ حقیقی نگرش جوامع مسیحی و اسلامی به زنان و نقشهای جنسیتی بهجا میگذارد
آخرین نظرات