#به_قلم_خودم #دلانه💓
#دلنوشته_ای_برای_پدر
آخه چرا خجالتیام؟!
چرا راحت نمیتونم حرفمو بزنم؟!
نکه نگفته باشم،نه، اونجوری که دلم میخواد نگفتم…
میدونی چیه!
خیلی دوست دارم یه روز به بابام بگم:
ببخش اگه یه وقتایی ناخواسته یا ندانسته جوونی کردم و صدامو برات بلند کردم،
ببخش اگه یه وقتایی با عصبانیت نگات کردم،
ببخش اگه بیشتر از توانت ازت توقع داشتم،
ببخش اگه نفهمیدم کی موهات سفید شدن،
ببخش اگه نفهمیدم کی صورتت اینقدر پر از چین و چروک شده،
ببخش اگه نفهمیدم کی اینقدر پیر شدی…
بابا؛
ببخش اگه هیچ وقت به اندازه مامان، حواسم بهت نبود،
ببخش اگه خجالت کشیدم محکم بغلت کنم و دستت رو ببوسم، و بهت درست و درمون بگم که چقدر دوستت دارم…
بابا…
اما بدون به اندازه خدااااا دوستت دارم.
همیشه برات دعا میکنم. ازت راضیام،
تو قهرمان منی، تکیهگاهمی، ستون زندگیمی، چقدر خوبه که تو بابامی.
بابا؛ تو بهترینی 💫
خدا حفظت کنه برام. عُمْرَم رو عُمْرِت 🤲
چشم بد ازت دور که هم جانی و هم جانانی 💞
دلنوشتهای به پدرم
آخرین نظرات