#ده_روز_با_کاروان
#روضه_روز_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علیاکبر_ع🥀
#به_قلم_خودم
#چالش_نوشتن
#جوال_ذهن #آزاد_نویسی
#سمیه_خانوم_اُم_الحسین
مرحوم شیخ جعفر شوشتری می گوید: سه جا وقتی امام حسین (علیه السّلام)، علی اکبر (علیه السّلام) رو فرستادند، داشت جون می داد:
دفعه ی اول وقتی علی اذن میدان گرفت، خواست بره میدان، رنگ بر صورت حسین (علیه السّلام) نبود، چند قدم پشت سر علی راه می رود، دست به محاسن می کشه، می گوید: «لا حَول و لا قوه الّا بالله … » پسرم ! کمی آهسته تر برو، کمی بیشتر نگاهت کنم.
بار دوم، وقتی که برگشت از میدان صدا زد: «یا ابتا العطش قد قتلنی » عطش منو داره می کشه، ابی عبدالله زبان در دهان علی گذاشت، وقتی علی اکبر دید زبان بابا از او خشک تره خجالت کشید، آنجا هم حسین (علیه السّلام) می خواست جان بدهد.
به امام صادق (علیه السّلام) عرض کردند، بهترین نعمات الهی برای یک پدر چیه؟ حضرت فرمودند: بهترین نعمت برای بابا اینه که جوانش بزرگ بشه، پیش او راه بره.
باز از حضرت سؤال کردند، سخت ترین لحظه چیه؟ فرمودند: آن لحظه ای که آن جوان به پیش پدر می خواهد جان بدهد.
بار سوم مرحوم شوشتری می گه آن لحظه ای بود که ابی عبدالله دم در خیمه قدم می زد، (خدایا چه بر سر پسرم می آید) یه دفعه دید صدای علی داره میاد، ناسخ التواریخ می گه، تا صدای علی را شنید سوار اسب شد، به بالای سر علی آمد. وقطّعوهُ سیوفهُ ارباً اربا.
هفت مرتبه صدا زد: ولدی ولدی …
آنجا لشگر یه لحظه فکر کردند حسین جان می ده، گفتند: هم پسر را کشتیم و هم پدر رو، لذا لشگر کف زدند … .
مرحوم آیت الله فلسفی می فرمود:
امام حسین (علیه السّلام) (روز عاشورا) دو تا بدن را نیاورده است، هر دو را هم عذر شرعی داشته است، یکی بدن اباالفضل العباس (علیه السّلام) و یکی هم بدن حضرت علی اکبر (علیه السّلام) است، چرا؟ چون اسائه ی ادب به بدن می شد، جنازه ی مسلمان هم، محترم است نباید اسائه ی ادب بشود.
مقتل فلسفی، ص 57
مرحوم آیت الله میرزا حسنعلی مروارید (ره) می فرمود:
حضرت زینب (سلام الله علیها) بعد از شنیدن خبر شهادت حضرت علی اکبر (علیه السّلام) از خیمه بیرون آمدند، صدا می زدند: (وا اخیّا وابن اخیّا) اول فرمودند: وای برادرم، بعد فرمودند: وای پسر برادرم، از این معلوم می شود، حضرت زینب (سلام الله علیها) اول نگران حال برادرشان بوده اند که چه بر سرشان آمده است.
مروارید علم و عمل، ص 18
منبع:کتاب گلواژه های روضه
هر روضه ای از روضه های کربلا خوانده بشود، مداح یا واعظ می گوید، انشاءالله این روضه را یک شب کنار قبرش بخوانیم.
اما تنها روضه ای که خیلی سخت است و نمی شه کنار قبرش خواند، روضه ی آقا علی اکبر (علیه السّلام) است، مخصوصاً اینکه شب جمعه باشد.
آخر پیش بابا روضه ی جگرگوشه را نمی خوانند، نباید به زخم نمک زد.
لذا علی اکبر (علیه السّلام) از آن لحظه ای که از بابا آب تقاضا کرد و بابا نتونست به او آب بدهد، ناراحت بود.
لحظه های آخر صدا زد: بابا ! الان از دست جدّم رسول الله سیراب شدم، شاید بتواند ناراحتی بابا را کم کند.
همیشه پدر دوست دارد وقت جان دادن، سرش روی دامن پسرش باشد، گاهی محتضر می خواهد جان بدهد، می بیند جان از بدنش نمی رود، چشم به راهه، بعضی ها می گند چشم به راه پسرشه، می خواد بار آخر پسر را ببیند تا پسر می آید، سر بابا را به د امن می گیره، پدر راحت جان می دهد.
اما خدا نیاره پدر سر بالین پسر بیاید … .
داغ اولاد از سخت ترین مصیبت هاست.
هنگامی که پیامبر پسرشان را از دست دادند، همه کارشان را خودشان کردند، صورتش پوشیده است، اما گفتند: او را در قبر نمی گذارم و فرمود: علی جان! تو او را در قبر بگذار.
مردم گفتند: معلوم است که حرام است کسی پسرش را دفن کند، فرمودند: نه حرام نیست بلکه طاقت دیدن بدنش را نداشتم.
اما در کربلا صورت علی اکبر (علیه السّلام) نهان نبود، امام حسین (علیه السّلام) از صورت او خاک و خون پاک می کرد.
نقل از شیخ جعفر شوشتری
منبع:کتاب گلواژه های روضه
الا لعنه الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ای منقلب ینقلبون
#التماس_دعا
آخرین نظرات