مکتب فاطمیه

 خانه تماس  ورود
حضرت معصومه سلام الله علیها 
ارسال شده در 9 اسفند 1403 توسط سمیه خانوم در بدون موضوع


مرغ دلم راهی قم میشود، در حرم امن تو گم میشود 🕊
عمه سادات سلام علیک، روح عبادات سلام علیک 💫
بعد از زیارت امام رئوف، دلم به شدت هوای قم و حرم حضرت معصومه سلام الله علیها را کرده بود، هوای صحن و سرا و حریم قدسی و ملکوتی عمه سادات، خواهر خورشید طوس، دردانه موسی بن جعفر ،ع،.دلتنگ بانوی کرامت، شفیعه روز جزا بودم. از برادر مهربانش رخصت خواستم تا اجازه دیدار خواهرش را نصیبم گرداند، خداوند مهربان و امام رضا ،ع، دعایم را شنیده و اذن دخول دادند و من لیاقت زیارتش را کسب کردم، چشمانم که به ضریح بانو افتاد، دلم آرام گرفت و نور دیدگانم بیشتر شد، چقدر دلتنگش بودم. پنجه در پنجره‌های ضریحش بردم، گویی روحم در این حریم قدسی از بند تنم رها شده و به معراج رفت! عطر بهشت به مشامم می‌رسد، با شور و شوق و اشک و دعا تشکر میکنم از بانو که مرا دعوت کردند تا دوباره از نزدیک به پابوسی‌شان بروم.زیارت دلچسبی کردم و به نیابت از همه‌ی حاجتمندان دعا کردم؛
ای دختر حضرت موسی، ای خواهر حضرت رضا، ای عمه‌ی حضرت جواد! ما را دریاب و شفاعت کن. ما را از زائران راستین خود قرار بده و در دنیا و آخرت، از کرم و احسان خودت محروم مگردان.برایمان طلب مغفرت کن.در این لحظات ملکوتی دلم را به تو می‌سپارم و از تو می‌خواهم که واسطه‌ی فیض الهی بر ما باشی. الهی آمین 🤲
یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَکِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْنا مِنَ الشَّأْنِ
‌#حرم_حضرت_معصومه_سلام‌الله‌علیها
#مسجد_مقدس_جمکران
#به_قلم_خودم
#عکس_تولیدی

1 نظر »
سید حسن نصرالله 
ارسال شده در 5 اسفند 1403 توسط سمیه خانوم در بدون موضوع

در طول تاریخ انسانهایی آمده و رفته‌اند، آمدن و بودنشان سراسر خیر و رحمت بوده و رفتنشان هم سراسر نور و رحمت! نامشان چون ستاره‌هایی درخشان در آسمان چشمک میزند.
#سید_حسن_نصرالله یکی از آن ستارگان پرفروغ است که نه تنها در تاریخ مقاومت لبنان، بلکه در تاریخ اسلام جاودانه شد و به جایگاه رفیعی نائل آمد. شهید سیدحسن نمادی شد از پایداری و شجاعت، ایمان راسخ و مرد عمل، شیرمردی که در طوفان‌های پرخروش، مانند کوهی استوار، ایستادگی کرد و با دستان خالی اما توانمند در برابر قدرت‌های جهانی قد علم کرد و مردمش را به مبارزه و امید تشویق نمود. او تنها یک رهبر نبود، او پشتوانه محکم امتی مظلوم و دردمند بود که با تمام قوا با کلام نافذ و ایمان قوی و قلبی سرشار از عشق و حب به وطنش، مردمش را برای رسیدن به آزادی و عدالت هدایت می‌کرد. مردی شجاع و مصمم و نترس، اهل تفکر و تقوا، مخلص و دلسوز، با روحی لطیف در پشت چهره جدی و قاطع.
تاریخ فراموش نخواهد کرد، رشادت‌ها و سختی‌هایی که سیدحسن برای آزادی لبنان و مردم مظلوم متحمل شد. امروز در تشییع جنازه شکوهمندش مردم نیز ثابت کردند چقدر دوستش دارند و او را الگویی برای خود و نسل‌های آینده خواهند دانست. راهش را ادامه خواهند داد، و هرگز اجازه نخواهند داد تا خونش پایمال شود، دشمن به خیال خام خود پیروز شده! اما نمی‌داند که با ریخته شدن خون سیدحسن‌نصرالله، همچنان جوانه‌هایی رشد خواهند کرد که ادامه دهنده راهش خواهند بود، همانطور قوی و مخلص، ان‌شاءالله.
#انا_علی_العهد
#سید_حسن_نصرالله
#شهیدمقاومت
#به_قلم_خودم
#سُمیه_خانوم_اُم_الحُسین
#شادی_روحش_صلوات

نظر دهید »
وقتی که مادرم رفت...
ارسال شده در 4 اسفند 1403 توسط سمیه خانوم در بدون موضوع

​وقتی که مادرم رفت؛…🥀💔

وقتی مادرم در کمال ناباوری، برای همیشه از کنارم رفت، دیگر همه چیز برایم کمرنگ و بی ارزش جلوه می‌نمود.حتی گرمای خورشید وسط روز برایم سرد و آرامش شب برایم کابوس شده بود. دیگر بوی چای تازه دم در خانه مرا به وجد نمی‌آورد. حتی صدای جلیز ولیز و بوی خوش کتلت‌ها هم برایم خوشایند نبود. طلوع و غروب خورشید دیگر برایم جذابیت نداشت. وقتی که مادرم رفت؛ ترس عجیبی همچون سایه‌ای سیاه بر قلبم نشست، احساس می‌کردم کودکی خردسالم که در هیاهوی بازار گم شده، وقتی که مادرم رفت؛ انگار تمام دنیا بر سرم آوار شد، گویی بخشی از وجود من هم با او به زیر خاک رفت، سکوت تلخی به زندگی‌ام چنگ می‌زد، من مانده بودم و جای خالی‌اش که گویی به بزرگی گودالی عمیق و بی انتها بود و هیچ چیز و هیچ‌کس نمی‌توانست آن را پر کند.نبود آغوش گرم و مهربانش ، فقدان صدای پر از مهر و محبتش، مرا به جنون رسانده بود. در و دیوار خانه و گوشه به گوشه‌اش او را به یادم می‌آورد و خاطراتش مثل خنجری تیز در قلبم فرو می‌رفت. دیگر نشاط از خانه رفته بود، هیچ‌کس حوصله نداشت و به بهانه‌‌ای از خانه‌ی بی مادر فرار می‌کرد. و چه سخت گذشت تا اینکه کمی خود را پیدا کردم. پس از گذران زمان مدید، با توکل و توسل اندکی آرام شدم. از این واقعه آموختم که این ترس و تنهایی، بخشی از فرآیند غم است و درک این نکته به من آرامش بخشید، که مادرم با هر خاطره، هر یادآوری، همچنان در کنارم است. ترسی که زمانی همچون دریایی بیکران به نظر می‌آمد، حالا جای خود را به خاطرات و عشقی بی‌پایان داده است که در قلبم زنده خواهد ماند.ذهن و روح خسته و رنجورم را با خواندن آیات قرآن و فاتحه تسکین می‌دهم.می‌دانم تا روزی که زنده‌ام این دلتنگی با من خواهد بود، اما این را هم می‌دانم که روزی دوباره با مادرم دیدار خواهم کرد و به آغوش مهربانش پناه خواهم برد.
#روحت_شاد_سادات_خانوم 

#به_قلم_خودم

#سُمیه_خانوم_اُم_الحُسین

نظر دهید »
فصلِ دل تکانی 
ارسال شده در 4 اسفند 1403 توسط سمیه خانوم در بدون موضوع

​فصلِ دل‌تکانی❤️

کم‌کم زمستان سرد و بی‌روح جای خود را به بهار سرسبز و پویا می‌دهد، گویی در این زمان، زنان ما دعوت شدند به خانه‌تکانی! پس کمرهمت را محکم‌تر می‌بندند تا دستی به سر و گوش خانه زنند، تا غبار یک ساله را از تن خسته خانه بزدایند و آن را آماده بهاری زیبا کنند. هر گوشه را که گردگیری میکنند گویی رخوت و سنگینی را از آنجا دور کرده، و تازگی و طراوت را جایگزینش می‌کنند. بوی خوش تمیزی مشام همگان را پر و روح ساکنان منزل را نوازش میکند. در این میان چه نیکوست علاوه بر خانه! خانه‌ی دل را نیز نظافت کرد، خاطرات کهنه، غصه‌های تلخ،کینه‌های نخ‌نما،عادات ناشایست؛ همه را باید جارو زد و دور ریخت. زنگارهای دل و ناامیدی‌ها را باید شست و برق انداخت. طبقات ذهن را باید مرتب کرد با رها کردن و گذشت. خاطرات خوب را باید در قسمت بالای ذهن جای داد تا همیشه از شیرینی‌شان لذت برد، برای داشتن دلی نورانی و قلبی پاک و آرام و روحی بزرگ خانه‌ی دلمان را باید مهیا کنیم برای مهمانان جدید. همانان که با آمدنشان امید و نشاط و ایمان را در ما زنده‌تر می‌کنند. «خانه‌تکانی دل مهم‌تر از خانه‌تکانی است!»
از دل‌هایمان شروع کنیم و با خصلت‌های شایسته، قلبی نورانی، دلی پاک و بی‌کینه و ذهنی آرام به استقبال بهار برویم، بهاری که نویدبخش و آغازی دوباره برای جسم و روح و روان‌مان است.


✍#به_قلم_خودم
( #سُمیه_خانوم_اُم_الحُسین)

نظر دهید »
زیارت امام رضا علیه السلام و شهید جمهور 
ارسال شده در 2 اسفند 1403 توسط سمیه خانوم در بدون موضوع

#به_قلم_خودم
#زیارت_امام_رضا_ع
#زیارت_شهیدجمهور
بعد از مدت‌ها آرزویی که بر دلم مانده بود را به اجابت رساندم، صبر و قرار نداشتم، خود را به ضریح مطهر نزدیک و نزدیکتر می‌کردم و…
صلی الله علیک یا امام رضا
صدای خادمه کنار ضریح با آن چوب‌پَر سبز رنگش مرا به حال خود آورد: خواهرم زیارت قبول ،حرکت کن! هنوز چند ثانیه هم نشده بود!، اما با وجود همه‌ی خستگی‌ و دلتنگی‌ها و درد و دل‌هایی که داشتم، به اجبار دستانم را از شبکه‌های طلایی ضریح جدا کردم و به خاطر نفرات پشت سرم جا خالی کرده و به سمت خروجی رفتم. گوشه‌ای دنج را انتخاب کردم و شروع به خواندن ادعیه و زیارات کردم یک نگاه به ضریح میکردم و یه نگاه به کتاب دعا، متوجه گذر زمان نبودم، بعد از خواندن ادعیه ، به سمت مزار شریف و نورانی شهید جمهور حرکت کردم. دل توی دلم نبود، هرچه نزدیک‌تر می‌شدم اشک‌هایم بیشتر می‌شد و مدام زیر لب می‌گفتم:
«دلم برای رئیسی سوخت»
به جایگاهش نزدیک شدم، با دیدن عکسش،انگار بند دلم پاره شد و های‌های شروع کردم به گریه کردن، ازش حلالیت طلبیدم بابت اینکه قدرش را خوب ندانستیم، تشکر کردم بابت تمام زحمات و تلاش‌هایی که انجام داده بود،چقدر دلتنگش بودم،زیارت شهیدجمهور حسابی به من چسبید، هنگامی که به صورت مهربانش نگاه می‌کردم،دلم آرام می‌شد.چشمان را بستم گویی صدای رسا و زیبایش را می‌شنیدم، صدایی از جنس دلسوزی پدرانه که با زبان بی زبانی از ما میخواست راهش را ادامه دهیم و نگذاریم خونش پایمال شود.از امام رضا و سید ابراهیم شهید مدد گرفتم و عهد کردم که فرصت بیشتری برای خودسازی خودم صرف کنم، از روزمرگی‌ها فاصله بگیرم و خوب یادم باشد برای چه خلق شده‌ام و زندگی می‌کنم،ان‌شاءالله شما هم توفیق حاصل فرمایید که در این حریمِ قدسی، قدم بگذارید و از خوان و کرم امام رئوف و فیضِ حضورِ شهیدجمهور عزیز، بهره‌مند شوید.

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 83

آخرین مطالب

  • حق زندگی برای همه
  • زبان فارسی را پاس بداریم
  • دهه دوم محرم 
  • فستیوال محرم!!!
  • لبیک یاحسین 
  • رژیم صهیونسیتی!
  • دعا
  • به عشق مولاعلی
  • عید غدیر
  • عید قربان 

آخرین نظرات

  •  
    • فاطمه اسفندیاری
    در حضرت معصومه سلام الله علیها 
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در خانه سالمندان 
  •  
    • فاطمه اسفندیاری
    در خانه سالمندان 
  •  
    • فاطمه اسفندیاری
    در خانه سالمندان 
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در دلم میخواهد یک دختر داشته باشم...
  • زینب  
    • در جستجوی خود
    در دلم میخواهد یک دختر داشته باشم...
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در روز جهانی کودک 
  • روز کودک  
    • https://tabdil.app/time/childrens-day/>
    در روز جهانی کودک 
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در مراسم حنا گذاشتن 
  • پرواز  
    • parvaz
    در مراسم حنا گذاشتن 
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در چرا ظالم ها سالم ترند ‼️
  • جواهری عتیق  
    • https://atigh.jewelry/>
    در چرا ظالم ها سالم ترند ‼️
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در مداد رنگی ۲۴ تایی!!
  • طهماسبي  
    • برکرانه ی انتظار
    در مداد رنگی ۲۴ تایی!!
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در زندگی را زندگی باید کرد...
  •  
    • فرهنگی
    در زندگی را زندگی باید کرد...
  • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب  
    • منتظر پرور
    در بیشتر بدانیم 
  • نیره رضایی در #به_قلم_خودم #چالش_نوشتن 14 #برای_طلبه_نوشت #سمیه_خانوم_اُم_الحسین
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در #به_قلم_خودم #چالش_نوشتن 9 #تولیدی #برای_طلبه_نوشت #سمیه_خانوم_اُم_الحسین 
  • معصومه در #به_قلم_خودم #چالش_نوشتن 9 #تولیدی #برای_طلبه_نوشت #سمیه_خانوم_اُم_الحسین 

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".

کاربران آنلاین

  • متین
  • زفاک
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)

آمار بازدید

  • یا فاطمه الزهرا ادرکنی
  • حضرت مادر
  • سلام بر امام حسین
  • اربعین به یاد مادرم...
  • س مثل سیب
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

مکتب فاطمیه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار بازدید

  • یا فاطمه الزهرا ادرکنی
  • حضرت مادر
  • سلام بر امام حسین
  • اربعین به یاد مادرم...
  • س مثل سیب
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان