#به_قلم_خودم #روز_طلبه
#قیام_خونین_مردم_قُم
ضمن گرامیداشت قیام نوزدهم دیماه،
و سالروز شهدای طلبه. تجلیل میکنیم از تلاشهای شبانه روزی طلاب و روحانیون در به ثمر رساندن و شکوفایی انقلاب اسلامی.
«مردم ولایتمدار و طلاب بزرگوار با اهدای خونشان در پاسداشت از ولایت فقیه، نهاد پاک و مقدس انقلاب را بارور ساختند و این روز تاریخی در تاریخ ثبت شد و نقش برجسته علما و روحانیت کاملاً بارز بود و امروزه پس از گذشت سالیان طولانی همچنان از نقش برجسته طلاب و روحانیان در هدایت و پیروزی این قیام عظیم سخن به میان آورده میشود، لذا جمعی از طلاب با ارسال طوماری به دفتر رهبر معظم انقلاب، مراجع تقلید و مدیران حوزه علمیه قم خواستار نامگذاری نوزدهم دی به نام«روز طلبه» شدند.»
هرچند هنوز نامی از روز طلبه در تقویم ثبت نشده است اما چه نیکو و لازم است که یک روز را مانند روز دانشجو در تقویم ثبت کنند. البته؛ طلبه نیازی به این مسائل ندارد و کارش خالصانه و برای خداست و کمک به خلق خدا و حفظ دین، اما با این کار مردم و مسئولان بیشتر متوجه تلاش این قشر زحمتکش شده و نگاهشان را به این سمت هم خواهند برد.سالهاست که قشر روحانی و طلبهها متهماند که از شدّت وفور نعمت و مفت خوردن گردن کلفت کردهاند! و هیچ کاری از پیش نمیبرند! و آنها را آماج گلوله و تهمتهای رگباری و کلامی خود قرار دادهاند.قبل از انقلاب اسلامی حوزههای علمیه به این شکل نبوده و حتی نوع پوشش و تدریس علوم اسلامی و کتب در آنجا متفاوت بوده، چیزی به عنوان نمره و الزام به تمام کردن یک کتاب در موعد مقرر نیز وجود نداشته است، اما بعد از انقلاب به تدریج حوزههای علمیه نظاممند شدند؛ گرچه همچنان مثل نظام آموزش و پرورش دچار دگرگونیهایی بوده و هست.
عنوان طلبه برای بانوان و آقایان روحانی استعمال میشود، اما برای آقایان القاب دیگری هم گذاشته شده مانند:
ثقه الاسلام، حجت الاسلام، حجت الاسلام و المسلمین، آیت الله، آیت الله العظمی، اینها عناوینی هستند که هر کدام بار معنایی خاصه داشته و نشان از جایگاه علمی و اجتماعی دارنده آن عنوان را نشان میدهد.همانطور که میدانید #طلبه کلمهای عربى است و جمع مکسر #طالب به معنى خواهان و خواستار میباشد و در اصطلاح به معنى خواهان و پژوهنده علم دین گفته می شود.پس به مردان و زنانی که در حوزه علمیه به تحصیل میپردازند طلبه گفته میشود که به حمدالله در کشور ما با شکل گیری حوزههای علمیه قشر زیادی از زنان و مردان با تحصیل در این مراکز عنوان طلبگی را برای خود برگزیدند. حوزههای علمیه یکی از محورهای اصلی در شکلگیری و جهتدهی انقلاب اسلامی و صدور دین مبین اسلام با احکام و مستندات قرآنی و روایی به سایر کشورها بوده است. در انتها باید اشاره کرد که:
اختصاص دادن یک روز در تقویم برای هر امری نشان از اهمیت آن دارد،با توجه به اهمیتی که کسب معارف الهی در نگاه دین دارد، در نظر گرفتن روزی به عنوان روز طلبه هر ساله میتواند ارزش تحصیل علوم و معارف اسلامی را یادآور شده و این امر حتی میتواند بستر تکثیر اندیشهی دینی را فراهم نماید. البته شنیدههای حاکی از آن است که روز شهادت آیت الله رئیسی را به عنوان روز طلبه و خدمت جهادی معرفی کنند.
(روز طلبه بر همهی طلاب و روحانیون مبارز و تلاشگر مبارک) 🌹
من عاشق #بادکنک بودم. 🎈 🎈 🎈
حتی وقتی بیستسالگی را رد کرده بودم، توی جشن تولدها، آن آخر که یکی از بزرگترها بادکنکهای تزیینی را از دیوار میکندند و پخش میکردند بین بچهها، آرزو میکردم یکی هم به من برسد! نمیرسید!
به بزرگترها بادکنک نمیرسید.
نزدیک خانهمان یک بستنیفروشی بزرگ بود که بستنیهای پستهای خوشمزهای داشت و بادکنکهای قرمز بزرگ.
روال کارش این بود که به بچههایی که وارد مغازهاش میشدند یک بادکنک بدهد.
بعضیوقتها دلم میخواست مثل کولیهای سر چهارراهها یک بچه اجاره کنم، با هم برویم بستنیفروشی، بادکنک بگیریم، بعد بچه را پس بدهم و بادکنک را نگه دارم
بعدها یک راهحل رذیلانه پیدا کردم؛ به آقای بستنیفروش میگفتم “بچه تو ماشینه، میتونم یه بادکنک براش ببرم!”
با بادکنک از مغازه بیرون میآمدم و بلافاصله احساس گناه میکردم.
به اولین بچه که میرسیدم آن را میبخشیدم و لبورچیده، تا دور شدن بچه به بادکنکم که توی هوا تاب میخورد و میرفت نگاه میکردم.
عشقم به بادکنک را مثل عشقی ممنوع از همه پنهان میکردم. بهنظر خودم احمقانه بود که حالا که همسن درختهای پارک ملت شدهام بادکنکبازی کنم و وقتی کسی بادکنکی دستم میدید همان حسی را داشتم که انگار وافور دستم دیدهاند
یک روز، پدربزرگم را دیدم که با آن اندام درشت مردانهاش، با آن سبیل و ابروهای پرپشتش، نشسته روی چهارپایهاش توی کوچه و دارد پفک نمکی میخورد!
پدربزرگم طوری با لذت دست میبرد توی پاکت، پفک برمیداشت، میگذاشت توی دهانش، مزمزه میکرد و انگشت نمکیاش را زبان میزد که انگار توی کلهپاچهای نشسته و نان تریدشده توی آبمغز میخورد!
برای او پفک خوردن هیچ منافاتی با سنش و پدربزرگبودنش نداشت. تعریفش این بود: پفک نمکی دوست دارم، پس میخورم. تمام
همان روز رفتم برای خودم یک دسته بادکنک رنگی خریدم. بادکنکها را بردم خانه و یک هفته، تا زمانی که بادکنکها خالی از باد شوند از حضورشان کیف کردم. بعد انگار حرصم برای بادکنک داشتن خوابید.
به همین راحتی!
یک عمر به عنوان یک کارِ خجالتآور ممنوع، به یک کار عادی و متعارف نگاه کرده بودم؛ یک عمر کلی انرژی صرف کرده بودم تا عشقم به بازی با بادکنک را مهار کنم و همین باعث عطش بیشتر من به آن شده بود.
✓زندگی به اندازه کافی، نکن، نخور، ننوش، نگو، نشنو، نبین، نرو، نیا، نخواه، نخوان، ننویس دارد
✓همین الان بادکنک زندگیات را پیدا کن و هرچه که هست برای خودت جور کن
✓گور بابای سنوسال و عرف و همه قراردادهای اجتماعی ساختهی دست بشر عصاقورتداده!
#به_قلم_خودم
هفدهم دیماه، روز اجرای طرح استعماری حذف حجاب توسط رضاخان
«کشف حجاب در ایران رویداد فرهنگی اجتماعی تغییر پوشش زنان که توسط رضاشاه و با قانون کشف حجاب در 17 دی 1314 تصویب و اجرا شد. به موجب آن، زنان و دختران ایرانی از استفاده از چادر، روبنده و روسری در مدارس، و دانشگاهها، مراکز اداری و دولتی منع شدند و باید از کلاه و پالتو استفاده میکردند.»
در طول تاریخ قوانین زیادی حذف یا نصب شده است، حال چه عادلانه و درست و چه نابخردانه و نادرست!
حجاب هم یکی از همان قوانینی است که اسلام آن را جزء واجبات برشمرده و در طول این سالها همچنان مورد هجوم و دستخوش تغییرات بوده حال یا به اجبار یا خودخواسته. در کشور ایران حجاب همواره با اشکال مختلف مورد استقبال مردان و به ویژه زنان بوده و عفیف بودن زنان ایرانی زبانزد و شهره تاریخ است. در دوران قاجار با سفرهایی که ناصرالدین شاه به کشورهای غربی داشت کمکم شیفته پوشش زنان آنجا قرار گرفت و بعد از آمدنش به ایران تغییراتی در پوشش زنان حرمسرا را اتخاذ کرد. این جریان ادامه دار بود تا زمان رضاخان.
وقتی رضاخان به ترکیه سفر کرد با دیدن زنان بیحجاب آنجا پس از بازگشت ادعای روشنفکری به سرش زد و با برداشتن حجاب از همسر و دخترانش در ملأ عام ممنوعیت حجاب و استفاده از چادر و روسری برای زنان را اعلام کرد. و با شعار «اعطای آزادی به بانوان» فصل جدیدی را در زندگی زنان ایرانی رقم زد. به دنبال فرمان رضاخان مأموران و پاسبانانها در هر کوچه و برزن به اذیت و آزار زنان و دختران محجبه پرداختند و با زور چادر و روسری از سرشان برمیداشتند. بسیاری از زنان و دختران خانه نشین شدند و از ترس مأموران روزهای زیادی در کنج خانه میماندند و یا در نیمههای شب آن هم با محارم خود با ترس و لرز در صورت ضرورت، پا از خانه به بیرون میگذاشتند.
این قانون اوج سیاستهای رضاخان در زمینه تغییر لباس بود که از سال1314ش آغاز شده بود. مردم از این وضعیت بسیار ناراحت بودند و هر از گاهی دست به تظاهرات میزدند اما با شکست مواجه میشدند. تا اینکه این سیاستها واکنشهایی از جمله قیام مسجد گوهرشاد را رقم زد. و بالاخره با کشتار زیادی از مردم و تلاشهای شبانه روزی غیرتمندان و با درخواست علما، این قانون در سال 1323ش در دوره حکومت محمدرضا پهلوی کشف حجاب اجباری لغو شد.
بالاخره انقلاب اسلامی ایران با هدف احیای ارزشها شکل گرفت و همان گونه که انتظار میرفت حجاب نیز به عنوان جلوهای بارز از ارزشهای اسلامی، به درخواست مردم و دستور امام خمینی(ره)، در کسوت یک قانون درآمد تا تحقق این مهم را امکانپذیرتر نماید.از همین رو، روزبهروز بر رونق حجاب و عفاف افزوده میشد.
هرچند با وجود آن همه زحمت و مشقت علما و شهدا این وضعیت در دوران اصلاحات، به دلیل عدم کار گستردهی فرهنگی درست، ظهور و فعالیت ماهوارهها در کنار رسانههای خارجی کمکم با گسترش هجمههای رسانهای ضد مقدسات و کمرنگ شدن باورهای دینی در میان برخی از طبقات جامعه، بدحجابی نمود بیشتری یافت و زنان و دختران بدحجاب در خیابانها ظاهر شدند و شعار «زن،زندگی،آزادی» سر دادند.
لذا بعد از آن همه آشوب و کشتار و زحمات ،اگر منطقی و درست جلوی این معزل گرفته نشود، سبب گسترش بیبندوباری و فساد در جامعه و تنزل ساختار و فروپاشی خانوادهها را به دنبال خواهد داشت.باتوجه به شرایط کنونی، لازم است که دستگاهای مسئول، به بی توجهی خود نسبت به مسئله فرهنگ و پوشش جامعه پایان دهند و با اقدامات مناسب، جلوی این ناهنجاری را بگیرند؛ در کنار اقدامات دستگاههای مسئول، افراد و خانواده ها نیز بایستی تمام تلاش خود را به کار بگیرند و با هوشیاری در برابر این اتفاق، عمل درست را اتخاذ نمایند.
✍ روز بزرگداشت #خواجویکرمانی
#نخلبند_شاعران «پدر غزل شیعی»
#به_قلم_خودم
در طول تاریخ ادبیات ایران شعرا و عرفای نامداری پا به عرصه وجود نهادند و با اشعار و کلامشان نبوغ خویش را به نمایش گذاشته و نام نیکو و ماندگاری از خودشان به جا گذاشتند، مشاهیری که با وجود مشکلات فراوان و گاها فقر و نابسامانی و بی عدالتی دنباله رو تحصیل و علم و فن و اهداف خود بودند و با سیر و سیاحت نامشان زبانزد خاص و عام گشت.متاسفانه ما چون شاعران زیاد و به نام فراوانی در سرزمینمان داریم و چون در این باره غرق در نعمتیم، قدردان و پاسبانان خوبی برای این بزرگان نیستیم. اگر ما این شعرا و ادیبان را نداشتیم چه بسا زبان و فرهنگ و هویت ایرانی خودمان را در هجوم هزاران آفت قرار میدادیم. ما به مدد امثال این مشاهیر ملیت و هویتمان را حفظ کردهایم مخصوص که آنان در زمان مغولان زیست میکردند و چه تلاشی نمودند تا زبان فارسی از گزند حوادث جان سالم در ببرد. یکی از این شاعران پرآوازه که در نیمهی اول قرن هشتم در کرمان زاده شد؛
کمال الدین ابوالعطاء محمود بن علی بن محمود، معروف به #خواجوی_کرمانی
بود. وی از شاعران عهد مغول بوده و اشعاری در مدح سلاطین فارس سروده و در کارنامه خود ثبت کرده است.
خواجوی کرمانی به #نخلبند شاعران مشهور است.او لقبهایی مانند خلاق المعانی و ملک الفضلا نیز داشته است. اشعار و غزلیاتش عرفانی است و در قصیده و مثنوی و غزل طبعی توانا داشته به طوری که شاعران دیگر مانند حافظ تحت تاثیر شیوه سخن پردازی و زهد و بی اعتنایی او به دنیا قرار گرفته بودند. وی در شعر و غزل سبک سنایی را داشته و در مثنوی به تقلید از فردوسی حماسه سرایی میکرده. همچنین در علم ریاضیات ، طب، انتقادات اجتماعی از شرایط سایر ادیان، طنز و هزل صاحب نظر بوده است.
آثار و رسایل چهارگانهٔ خواجو بدین ترتیباند:
دیوان؛ شامل غزل، قصیده، مسمط، ترکیببند، ترجیعبند، رباعی، قطعه و مستزاد که بر روی هم به دو بخش صنایعالکمال و بدایعالجمال تقسیم میشود.
همای و همایون، گل و نوروز، روضةالانوار، کمالنامه و گوهرنامه. این پنج مثنوی بر روی هم خمسهٔ خواجو را تشکیل میدهد.
سراجیّه
شمس و سحاب
شمع و شمشیر
نمد و بوریا
مرگ خواجو در حدود سال 750 هـ ق و گویا در شیراز اتفاق افتاده و گور او در تنگ اللهاکبر شیراز نزدیک دروازهٔ قرآن واقع شده است. روحش شاد یادش گرامی 💫
زتو با تو راز گویم به زبان بی زبانی
به تو از تو راه جویم به نشان بینشانی
چه شوی ز دیده پنهان که چو روز مینماید
رخ همچو آفتابت، ز نقاب آسمانی
تو چه معنی لطیفی که مجرد از دلیلی
تو چه آیت شریفی که منزه از بیانی
ز تو دیده چون بدوزم که تویی چراغ دیده
ز تو کی کناره گیرم که تو در میان جانی
#به_قلم_خودم
#پهلوانان_نمیمیرند🤼♂
#غلامرضاتختی
قوی چنگ وپاکیزه جانـی دگر!
دریغــــا کـــه از آشیـــــان پــرکشیــــد
عقــابــی سـوی آشیـانــی دگـر!
ز دیــرینـــــه دِیـــرِ کهــــن گشت دور
جـوانمــرد والا مکــانــی دگـر!
بــرفت از جهـان«تختــی» نــــامــدار
کـه نایـد چو او قهرمـانـــی دگـر!
17دی ماه سالگرد درگذشت جهان پهلوان غلامرضا تختی،پوریای ولی عصر معاصر، نماد اخلاق و مروت و پهلوانی و قهرمانی و مردمداری تسلیت باد 🥇
هر زمان اسم پهلوان به گوش ما میخورد، تصور ما از او شخصی تنومند و قوی با زور و بازوی فرازمینی است! مخصوص اگر عنوان قهرمانی هم در کنارش بیاید. اما پهلوان کسی است که در کنار همهی این توصیفات دارای مرام و منشن و جوانمردی باشد،پهلوان نمونه کامل دلیری، مردانگی، سلحشوری ،شهامت، اخلاقمداری، بدون هیچ غرور و تکبر است. تاریخ نمونه های زیادی از این پهلوانان به خود دیده که زبانزد عام و خاص شدهاند.
در میان هزاران هزار پهلوان خوشنام،
#غلامرضاتختی هم یک افتخار و استوره برای ایران زمین محسوب میشود. و دلیل شهرت و خوشنامیاش، داشتن اخلاق حسنه و مردم دار بودنش است.کسب 10 مدال جهانی و آسیایی گواه بر خستگیناپذیری و پایمردی این بزرگمرد کشتی ایران و جهان است که او را به یکی از نوابغ و نوادر کشتی جهان مبدل کرده است.تختی علاوه بر موفقیت در عرصه کشتی دارای صفات عالی اخلاقی همچون مردمداری، ایمان به خدا و منشهای پهلوانی بود که نام وی را برای همیشه درتاریخ و اذهان مردم ایران ثبت کرد.جهان پهلوان تختی در روز پنجم شهریور ماه سال 1309 خورشیدی درخانواده ای متوسط در محله خانی آباد تهران متولد شد. پدرش به سبب اعتقادات مذهبی و ارادت به امام هشتم، نام غلامرضا را برای وی برگزید.
او بسیار مردم دار بود و از هیچ کمکی به مردم کشورش دریغ نمیکرد، مثلا بعد از زلزله بوئین زهرا(سال41) تختی، خود شخصا بلندگو دست گرفت و برای کمک به مردم زلزله زده ،کمکهای نقدی را جمع آوری کرد. و مدالها خود را به فروش گذاشت تا کمکی باشد برای مردم آواره. همچنین در وصیت نامه خود ذکر کرده بود باقی مدالهایش را که 36 عدد بود، تقدیم به امام رضا علیه السلام کنند که در حال حاضر در موزه مخصوص حرم نگهداری میشود.جهان پهلوان علاوه بر قهرمانی، به لحاظ منش و رفتار انسانی و سجایای اخلاقی پسندیده وجوانمردی و نوع دوستی شهره خاص و عام بوده است. و بعد از سالیان سال از فوتش همچنان به نیکی از او یاد میشود. تا جایی که بعد از فوت او،ثبت احوال به خود اجازه نداد شناسنامه او را باطل کند.
«او از سال 1330 وارد فعالیتهای سیاسی شد، او ابتدا در حرب زحمتکشان ملت ایران به رهبری خلیل ملکی در آمد و از انشعاب این حرب به حزب نیروی سوم پیوست.
پس از کودتای 28 مرداد غلامرضا تختی در کمیته ورزشکاران نهضت مقاومت ملی فعالیت خود را شروع کرد و پس از تشکیل جبهه ملی دوم به این سازمان وارد شد رفت و آمد های تختی به جبهه ملی باعث نارضایتی ساواک شد از این رو دستگاه ورزش تصمیم گرفت از تمرینها و حضور او در مجامع ورزشی بینالمللی جلوگیری کند.غلامرضا تختی، پهلوان کشتی مشهور ایرانی، در سال 1347 درگذشت. علت دقیق مرگ او هنوز مورد بحث و جدل است. برخی منابع میگویند که او خودکشی کرده است، در حالی که منابع دیگر معتقدند که او به قتل رسیده است. هیچ توضیح رسمی در این مورد ارائه نشده است و راز مرگ او هنوز برای بسیاری از مردم مبهم است.»
💚تولد : 1309/6/5
🖤وفات: 1346/10/17
🤍آرامگاه :گورستان ابن بابویه، شهر ری
روحش شاد یادش گرامی
🌸 🌸 🌸 🌸
👆 هرچه دوستش گفت: خم شو ! گوش نکرد…گفت او شاه مملکت است برایت دردسر می شود…
گفت: #تختی فقط برای بوسیدن دست #مادرش خم می شود .
🌸 🌸 🌸 🌸
از حموم عمومی در اومدیم و نمنم بارون میزد ،خانومی جوان و محجبه بساط لیف و جوراب و … جلوش پهن بود ،دوستم رفت جلو و آروم سلام کرد و نصفه بیشتره لیف و جوراباشو خرید ! تعجب کردم و پرسیدم: داداش واسه کی میخری ؟
ما که تازه از حموم در اومدیم ،اونم اینهمه ! گفت: تو این سرما از سر غیرتشه که با دستفروشی خرجشو در میاره ،وگرنه میتونست الآن تو یه بغل نرم و یه جا گرم تن فروشی و فاحشگی کنه!
پس بخر و بخریم تا شرف و ناموس مملکتمون حفظ شه ،برگشت تو حموم و صدا زد: نصرت اینارو بزار دم دست مردم و بگو صلواتیه.
✍ 🏻 برگی از خاطرات جهان پهلوان #تختی
آخرین نظرات