مکتب فاطمیه

 خانه تماس  ورود
ولنتاین...روز عشق
ارسال شده در 27 بهمن 1403 توسط سمیه خانوم در بدون موضوع

عاشق #گل نرگس‌ام. از همان روزهای آشنایی که فهمید گل مورد علاقه‌ام چیست، گاه و بی‌گاه، با مناسبت و بی مناسبت، همراه کادو ،چندشاخه گل نرگس هم برایم می‌خرید. دیروز هم طبق عادتی که داشت یک دسته گل نرگس شاداب را تقدیمم کرد به همراه یک #خرس پشمالوی قرمز! با اخم شیرینی گفتم محبتت را زبانی هم قبول دارم، نیاز نیست اینقدر برای خرید گل هزینه کنی ، هم عمرش کوتاه است و هم …نگذاشت حرفم را ادامه دهم،با نگاهی زیبا و لبخندی زیباتر گفت: هیچ وقت این حرف را نزن، گل عمرش کوتاه است اما خریدنش برای عشق زندگیت نه تنها هزینه نیست بلکه سرمایه است! بین بحث فلسفی و عرفانی‌مان بودیم که پسرم وارد سالن شد و با لبخند و شیطنت گفت: شما هم؟!!! با تعجب به او نگاه کردیم، ازش پرسیدم منظورت را متوجه نشدم؟! ما هم چی؟! گفت:

#روز_ولنتاین و #روز_عشق و از این حرفها دیگر…

با چشمان گرد شده و متعجب ازش پرسیدم چطور؟! 

باز هم با لبخند و شوخی گفت: گل که هیچ چون از جریانش مطلع هستم،به خاطر خرس قرمز گفتم.

همسرجان پاسخش را داد و گفت: برای ما هر روز، روز عشق است، اصلا اعتقادی به رسومات غربی و ولنتاین ندارم، سر کوچه ،جوانی بساط کرده بود و عروسک می‌فروخت.به ذهنم رسید یکی ازش بخرم تا هم کاسبی کرده باشد هم کمی مادرجان را شاد کنم؛…

ساعاتی بعد با دو فنجان شیر گرم در کنار همسرجان نشستم و مجدد از او تشکر کردم، کمی در فکر بودم ، پرسید چیزی شده؟! گفتم چرا ما در تقویم‌مان یک روز به نام روز عشق نداریم؟! مثلا سال‌روز ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها را چرا با عنوان روز عشق در تقویم ثبت نمی‌کنند ، اگر ما هم یک روز مخصوص داشته باشیم جوان و نوجوان ما سمتِ رسومات و فرهنگ غرب نمی‌رود. کمی از شیر داخل فنجان را نوشید و خیلی جدی گفت: جای خیلی از مناسب‌ها در تقویم ما خالیست! اما تو نگران نباش فردا تماس می‌گیرم و پیگیری می‌کنم، و تاکید می‌کنم شما دستور داده‌اید، با هم زدیم زیر خنده و بهش گفتم: امان از دست تو.

✍ #به_قلم_خودم 

#سُمیه_خانوم_اُم‌الحُسین

نظر دهید »
امان از دلتنگی...
ارسال شده در 27 بهمن 1403 توسط سمیه خانوم در بدون موضوع

​کتاب قدیمی‌ای در طبقات کتابخانه کوچکم توجه‌ام را به خود جلب می‌کند ، مدت‌هاست آن را نخوانده‌ام.به سراغش میروم و لای آن را باز میکنم؛

آه، امان از دلتنگی… 

دلتنگی مانند مه غلیظی است که صبح‌های زود، وقتی که پا به بیرون میگذاریم،اطرافمان را در بر می‌گیرد. گویی در ابتدا فقط یک حس ناخوشایند مبهم است، مثل یک نت فالش در میان یک آهنگ زیبا! بعد کم‌کم تمام وجودت را فرا می‌گیرد، درست مثل پیچکِ یاس بنفش که بی‌خبر از همه جا، دور درخت انار کنار باغچه می‌پیچد و او را خفه می‌کند.

از نظر من دلتنگی، شکل‌های مختلفی دارد. گاهی مثل یک خاطره شیرین است که ناگهان در ذهنت جرقه می‌زند، خاطره‌ای از خنده‌های مادر، مهربانی‌اش، یا حتی بوی خوش غذا‌هایی که درست میکرد. اما همین شیرینی، یک نیش کوچک هم دارد، چون یادآوری می‌کند که آن لحظات دیگر گذشته‌اند و هرگز تکرار نمی‌شوند.

گاهی هم دلتنگی، مثل یک جای خالی است، مثل صندلی خالی کنار شومینه در یک شب سرد زمستانی. جای کسی که دیگر نیست، کسی که با بودنش، خانه را گرم و روشن می‌کرد.

می‌دانید، من فکر می‌کنم دلتنگی، یک جور عشق است، عشقی به گذشته، به آدم‌هایی که دوستشان داریم، به لحظاتی که برایمان ارزشمندند. و شاید، تنها راه رهایی از آن، این است که بپذیریمش، مثل یک مهمان ناخوانده که نمی‌توانی بیرونش کنی، اما می‌توانی با او کنار بیایی. و من مدت‌هاست با او خو گرفته‌ام، یعنی چاره‌ای جز این ندیدم. مادر که رفت تا مدت‌ها وجودم پر شد از حس دلتنگی، حس مه‌گرفتگی، حس تنهایی و سردی. اطرافیان از این حالات من در عذاب بودند، از این‌که با دیدن حال و روز من غمگین می‌شدند عصبی بودم اما یک روز به ناگاه به خود نهیب زدم که بس است! اتفاقی که افتاده و هیچ چاره‌ای برایش نیست، رسیدم به این که:زندگی جاریست و باید ادامه داد.

باید سعی کرد از خاطراتمان و با هم بودن‌هایمان درس گرفت و نهایت استفاده را کرد، تا با وجود کمی‌ها و نبودن‌ها زیبا و صبور ادامه داد. آرزومندم، روزی برسد که دلتنگی برایم دیگر آن هیولای ترسناک نباشد، بلکه تبدیل شود به یک خاطره شیرین، یک قطعه کوچک از پازل زندگی که به من یادآوری می‌کند چه چیزهایی را دوست داشته‌ام و چه چیزهایی را از دست داده‌ام. درست مثل یک گل زیبا که آخرین یادگارم بود برایش، و او با ظرافت بین صفحات یک کتاب قدیمی خشکش کرده بود. و حال من با دیدن آن گل خشکیده دوباره حس مه‌گرفتگی به سراغم آمده، چشمانم ابری می‌شود ،بغض در گلویم را به سختی فرو میبرم ،لبخند تلخی میزنم و با خود می‌گویم: باید صبور و قوی بود و ادامه داد…

#به_قلم_خودم

#به_یاد_مادر💔

#روحت_شاد_سادات_خانوم😔

#شادی‌روحش‌صلوات🙏

نظر دهید »
فروغ فرخزاد 
ارسال شده در 23 بهمن 1403 توسط سمیه خانوم در بدون موضوع

#به_قلم_خودم
#روز‌جهانی‌زنان‌در‌علم ✍
#به_مناسبت_سالگرد_درگذشت
#فروغ_الزمان_فرخزاد، یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین شاعران معاصر زن ایران است. او نه تنها به خاطر اشعارش، بلکه به خاطر زندگی پر فراز و نشیب و نگاه نوآورانه‌اش به شعر و ادبیات شناخته می‌شود.فروغ الزمان فرخزاد،شاعره نامدار و توانمند معاصر ایران بود، او یکی از زنان اثرگذار در تاریخ و ادبیات فارسی ایران و از پیشگامان و نوآوران شعر نو بود.فروغ در خانواده‌ای پرجمعیت در تهران متولد شد. تحصیلاتش را تا مقطع دبیرستان در تهران به پایان رسانید ، او در نوجوانی به هنر و شعر علاقه‌مند شد و سرودن اشعارش را آغاز کرد.فروغ در سن 16سالگی با نویسنده و طنزپرداز ایرانی به نام پرویز شاپور* ازدواج کرد و ماحصل این ازدواج پسرش کامیار بود. متاسفانه بعد از مدتی این ازدواج به طلاق انجامید. جدایی از همسر و فرزند تاثیر زیادی روی اشعارش گذاشته بود.*
اما این موضوع مانع رشدش نشد و فروغ به طور جدی به شعر و ادبیات پرداخت و به سرعت یکی از چهره‌های برجسته و مطرح شعر نو شد. او در کنار شاعری در سینما و تئاتر هم فعالیت داشت، چندین مستند ساخت و مهمترینش «خانه سیاه است»
بود که به زندگی بیماران جذامی پرداخته بود و این فیلم برنده جایزه جشنواره «اوبر هاوزن»شد.
فروغ فرخزاد به عنوان یکی از مهم‌ترین شاعران زن تاریخ ادبیات ایران شناخته می‌شود.او با اشعار جسورانه و نوآورانه‌اش، تابوهای اجتماعی و فرهنگی را شکست و راه را برای نسل‌های بعدی شاعران زن هموار کرد.اشعار او به زبان‌های مختلف ترجمه شده و مورد استقبال قرار گرفته است.او شش کتاب از خود منتشر کرد:
#دیوان‌اشعار
اسیر
دیوار
عصیان
تولدی دیگر
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
آثار و اشعار فرّخزاد به زبان‌های انگلیسی، ترکی، عربی، چینی، فرانسوی، اسپانیایی، ژاپنی، آلمانی و عبری ترجمه شده‌اند.
فروغ، زندگی بسیار پرفراز و نشیبی را تجربه کرده بود،
سرانجام در 24بهمن1345 در سن 32سالگی بر اثر سانحه رانندگی در تهران درگذشت.او را در آرامگاه «گورستان‌ظهیرالدوله» به خاک سپردند.
💠 سخن رهبرانقلاب: 👇
‼️دختران و زنان شاعر، آن‌جایی که به مسائل دل و عواطف و اینها میپردازید، حدّ نگه دارید؛ یعنی آن حالت عفاف و حجاب را حفظ کنید. این را بدانید شعری که آن وقت فروغ فرّخزاد میگفت، در دنیای روشنفکرىِ آن زمان هم کسی قبول نداشت. خب، ما با اینها مواجه بودیم، روبه‌رو بودیم؛ همین‌هایی که شب توی قهوه‌خانه‌ها و کافه‌های تهران مینشستند و عرق‌خوری میکردند و آنها را از مستی روی دوش میکشیدند می‌بردندشان خانه، چون نمیتوانستند بروند، همانها هم معتقد نبودند که شعرِ باز و عریان - مثل بعضی از شعرهای فروغ فرّخزاد - باید گفته شود. این در حالی بود که آن زمان، فرهنگ، فرهنگ دیگری بود؛ اصلاً زمانه، زمانه‌ی واقعیّات تلخ و زشت و مستهجنی بود که حالا گوشه‌ای از آن هم در شعر بعضی از شعرای آن روز خودش را نشان داده بود. من اسمی از بعضی شعرای زنِ دیگر نمیآورم؛ چون فروغ فرّخزاد اولاً مُرد، ثانیاً به اعتقاد من عاقبت بخیر هم شد. بعضیهای دیگر نه، عاقبت به‌خیر نشدند و نخواهند شد؛ لذا به آنها اشاره‌ای نمیکنم و از آنها اسم نمیآورم. غرض این است که دخترهای جوان تصوّر نکنند که حالا اگر چنانچه بخواهند برای دلشان، برای عواطفشان، برای حسّشان یک شعری بگویند، پس دیگر بروند تا آن تهِ ته؛ نه، بالاخره خوب است که آدم یک حدّی را نگه دارد. 89/6/30
#روحش‌شاد،یادش‌گرامی

نظر دهید »
خانه سالمندان 
ارسال شده در 18 بهمن 1403 توسط سمیه خانوم در بدون موضوع


#به_قلم_خودم
(آیات 23 و 24 سوره مبارکه اسراء)
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ قَضى‏ رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً * وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلّ‏ِ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّبّ‏ِ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانىِ صَغِیرًا
و پروردگارت فرمان قاطع داده است که: جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکى کنید هرگاه یکى از آنان یا دو نفرشان در کنارت به پیرى رسند [چنانچه تو را به ستوه آورند] به آنان اُف مگوى و بر آنان [بانگ مزن و] پرخاش مکن، و به آنان سخنى نرم و شایسته [و بزرگوارانه‏] بگو.
و براى هر دو از روى مهر و محبت، بال فروتنى فرود آر و بگو: پروردگارا! آنان را به پاس آنکه مرا در کودکى تربیت کردند، مورد رحمت قرار ده.
خداوند مهربان بارها تاکید و سفارش بر نیکی کردن والدین داشته است و آن را واجب دانسته، در احادیث و روایات هم بسیار این موضوع تکرار شده و فرزندان را امر کرده‌اند به مراقبت و مهربانی و تکریم‌شان. والدینی که مانند شمع جوانی و زیبایی خود را برای بزرگ کردن فرزندانشان آب کرده‌اند. همانان که روزگاری ابهتی داشته‌اند و از نظر موقعیت اجتماعی، اقتصادی برای خودشان استقلالی و الان زمین‌گیر شده‌اند،و در دوران پیری نیاز به محبت و مراقبت و جبران زحمات دارند. حال با وجود شرایط و سبک زندگی که دستخوش تغییرات قرار گرفته است، فرزندان از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کرده و گاها با خودخواهی و بی‌خیالی آنها را سر خود باز کرده و به خانه سالمندان می‌فرستند.هر چند خیلی از آنها میدانند گذاشتن والدین در خانه سالمندان و واگذار کردن امور آنها به متصدیان آنجا با آموزه های قرآن همخوانی ندارد و فرزندان تا زنده هستند و نفس می کشند موظفند خود شخصا در خدمت پدر و مادر باشند. البته این سخن به معنای تخریب و تعطیلی این مکانها نیست؛ بلکه به معنای آن است که اینگونه مراکز تنها به کسانی اختصاص داشته باشد که به دلایلی کاملا تنها هستند و هیچ کسی را ندارند که آنها را سرپرستی کند.یا نهایت مشکلات فرزندان آنقدر زیاد است که والدین خودشان بیشتر اذیت می‌شوند.خانه سالمندان از پدیده‌های نوظهور است که سالهاست در شهر و دیار ما جایگاهی برای خود باز کرده است. دیدگاههای مردم درباره این مکان، گوناگون است برخی با جدیت تمام از لزوم آن دفاع می کنند و برخی از اصل با آن مخالفند و برخی هم نظری بینابین دارند.

⁉ _حال نظر شما راجع این موضوع چه می‌باشد؟!
⁉ _به راستی تکلیف چیست؟ با پدر و مادری که از کار افتاده‌اند و دیگر توان اداره خود را ندارند چه باید کرد؟!
⁉ _آیا موافقید که والدین خود را در دوران پیری و کهولت سن، به خانه سالمندان بسپارید چه با شرایط چه بدون شرایط خاص؟!

3 نظر »
میلاد امام سجاد علیه السلام 
ارسال شده در 16 بهمن 1403 توسط سمیه خانوم در بدون موضوع

#به_قلم_خودم
مثل امشب خدا به امام حسین و حضرت شهربانو گوهری ناب هدیه داد. گوهری از جنس نور که ادامه دهنده راه امامان قبل بود.ایشان کسی نیست جز #سیدالساجدین، امام #زین‌العابدین، وارث تاج امامت،شاهد و بیمار مصلحتی کربلا،
ابن خِیرَتَین، اَبو الائمّه، امامُ الاُمة،امامُ المُؤمنین،بَحْرَ النَّدى، بَکّاء،خازنُ وَصایا الْمُرسَلین، ذوالثَّفِنات،زیْنُ الصّالحین،زیْنُ شَبابِ الجَنَّة،زَیْنَ الْمُتَهَجّـِدِین ،سکینة الحلم ،سیّدُ الْعابِدین،سیّدُ الْمُتَّقین، ضَوْءَ الْمُسْتَوْحِشِینَ ،عَلیُّ الاَغَرّ، عَلیُّ الْخیر،عَلیُّ الْعابد،قُدوةُ الزّاهدین،مَنارُ الْقانتین،وارثُ عِلمِ النّبیّین، وَصیُّ الوَصیّین و…
آری هرچه از القاب امام چهارم نام ببریم باز کم می‌آوریم به همین بسنده کرده و در این شب مبارک به گوشه‌ای از شخصیت و کمالات این امام همام می‌پردازیم؛
یکی از افتخارات ما ایرانیان این است که مادر بزرگوار امام سجاد، حضرت شهربانو شاهزاده‌ای ایرانی بوده که در جنگی به اسارت گرفته شدند و بعدها به ازدواج امام‌ حسین در آمدند و خداوند امام سجاد را به آنها عطا فرموده، (هرچند شبهاتی در رد این ازدواج نیز وجود دارد، الله اعلم)
امام سجاد یکی از مظلوم‌ترین مردم دوره خودش بود و ظلم‌های بزرگی در حقش انجام شد، یکی از آن ظلم‌ها این بود که مردم ایشان را فردی مریض احوال تصور می‌کردند که فقط در گوشه‌ای نشسته مشغول دعا و نماز و گریه بودند! این در حالی است که با کمی تحقیق و بررسی در زندگی ارزشمند ایشان میتوان به خدمات بی‌نظیر و تاثیرگذار وبی‌بدیل ایشان در تاریخ اسلام پی برد، ایشان با وجود تمام محدودیت‌هایی که داشتند 34 سال عهده‌دار امامت و ولایت مردم و امت اسلامی بودند و در این دوران توانستند با رهبری حکیمانه و هدایت هوشمندانه موانع رشد جامعه اسلامی را کنار زده و مسلمانان را از تنگناهای سیاسی و اجتماعی عبور دادند. بیماری مصلحتی ایشان به اذن خداوند و به خاطر حفظ جانشان بوده و عده‌ای کج فهم و مغرض شبهه پراکنی کردند. اما امام سجاد با خطبه‌های آتشینی که ایراد کردند تمام ترفندهای شوم یزیدیان را نقش بر آب ساختند.به همین جهت چون متوجه شدند اگر امام سجاد را آزاد بگذارند رو به نابودی خواهند رفت ، از این جهت اجازه هیچ حرکتی به امام نمی‌دادند حتی اجازه تشکیل کلاس و درس نداشتند . اما امام سجاد با درایت و آگاهی با شیوه‌ای جدید برای هدایت و مبارزه با استکبار به روشنگری مردم همت گمارند و آن شیوه «دعا و تضرع» بود. ایشان با سلاح دعا و تضرع رسالت خود را تقویت کردند و حقایق شریعت ناب اسلام محمدی را در قالب نیایش به مسلمانان انتقال دادند و کتاب «صحیفه سجادیه» اثر ارزشمند آن دوران است.ایشان در صحیفه سجادیه، با دعاهایی از جنس نور، راز و نیاز عاشقانه با خدا را به ما آموخت. کلامش، زمزمه‌ای بود از جنس دلتنگی، و اشک‌هایش، دریایی از عرفان. ایشان به ما نشان داد که چگونه می‌توان در اوج غم و اندوه، به خدا پناه برد و از او مدد خواست.
میلاد امام سجاد (ع)، فرصتی است برای تجدید پیمان با ارزش‌های والای انسانی، برای آموختن صبر و استقامت، برای نیایش خالصانه و برای عشق ورزیدن به خالق و مخلوق. بیایید در این روز فرخنده، از دریای بی‌کران معارف او جرعه‌ای بنوشیم و راهش را چراغ راه خود سازیم.
باشد که در این مسیر، دل‌هایمان به نور ایمان روشن گردد و گام‌هایمان در راه حق استوار بماند.
#معرفی یک کتاب مفید:
مطالعه کتاب «بررسی نقش امام سجاد (ع) در رهبری شیعه پس از واقعه کربلا» نوشته آقای محسن رنجبر، و کتاب صحیفه سجادیه توصیه می‌شود.

🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻

ان‌شاءالله خداوند رحمان و رحیم، سلامتی و عافیت امنیت و عاقبت به خیری به همه مسلمانان و مردم جهان مخصوص بیماران ،عنایت فرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد جهت شادی روح و دل آقا امام سجاد علیه السلام 🤲

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 83

آخرین مطالب

  • حق زندگی برای همه
  • زبان فارسی را پاس بداریم
  • دهه دوم محرم 
  • فستیوال محرم!!!
  • لبیک یاحسین 
  • رژیم صهیونسیتی!
  • دعا
  • به عشق مولاعلی
  • عید غدیر
  • عید قربان 

آخرین نظرات

  •  
    • فاطمه اسفندیاری
    در حضرت معصومه سلام الله علیها 
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در خانه سالمندان 
  •  
    • فاطمه اسفندیاری
    در خانه سالمندان 
  •  
    • فاطمه اسفندیاری
    در خانه سالمندان 
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در دلم میخواهد یک دختر داشته باشم...
  • زینب  
    • در جستجوی خود
    در دلم میخواهد یک دختر داشته باشم...
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در روز جهانی کودک 
  • روز کودک  
    • https://tabdil.app/time/childrens-day/>
    در روز جهانی کودک 
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در مراسم حنا گذاشتن 
  • پرواز  
    • parvaz
    در مراسم حنا گذاشتن 
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در چرا ظالم ها سالم ترند ‼️
  • جواهری عتیق  
    • https://atigh.jewelry/>
    در چرا ظالم ها سالم ترند ‼️
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در مداد رنگی ۲۴ تایی!!
  • طهماسبي  
    • برکرانه ی انتظار
    در مداد رنگی ۲۴ تایی!!
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در زندگی را زندگی باید کرد...
  •  
    • فرهنگی
    در زندگی را زندگی باید کرد...
  • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب  
    • منتظر پرور
    در بیشتر بدانیم 
  • نیره رضایی در #به_قلم_خودم #چالش_نوشتن 14 #برای_طلبه_نوشت #سمیه_خانوم_اُم_الحسین
  • سمیه خانوم  
    • مکتب فاطمیه
    در #به_قلم_خودم #چالش_نوشتن 9 #تولیدی #برای_طلبه_نوشت #سمیه_خانوم_اُم_الحسین 
  • معصومه در #به_قلم_خودم #چالش_نوشتن 9 #تولیدی #برای_طلبه_نوشت #سمیه_خانوم_اُم_الحسین 

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".

کاربران آنلاین

  • نویسنده محمدی

آمار بازدید

  • یا فاطمه الزهرا ادرکنی
  • حضرت مادر
  • سلام بر امام حسین
  • اربعین به یاد مادرم...
  • س مثل سیب
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

مکتب فاطمیه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار بازدید

  • یا فاطمه الزهرا ادرکنی
  • حضرت مادر
  • سلام بر امام حسین
  • اربعین به یاد مادرم...
  • س مثل سیب
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان