وقتی که"نصف دانه خرما”
مارا از آ
تش جهنم دورمیکند،
و"صدقه” دادن..
خشم پـروردگارراخاموش میکند،
و"دو کلمه"..
میزان اعمال ماراسنگین میکند:
“سبحان الله وبحمـده “
“سبحان الله العظیـم"..
و"روزه یـکروز"..
مارا هفتادسال ازجهنم دورمیکند،
و"وضو گرفتن"..
گناهان اعضای بدن رامحو میکند،
و"ثـوابی"..
که دهـهابرابر میشود..
و"گنـاهی"که..
باتوبه ای خالصانه بخشیده میشود،….!
پس چرا بعضی ها فکرمیکنند..
که"بــهشت” دور اسـت .
کودکی ام را که مرور می کنم ، قشنگ ترین قسمت های آن، تعطیلاتِ آخرِ هفته بود.
پنج شنبه هایی که با اشتیاقی عمیق، از مدرسه سمتِ خانه می دویدیم و در سرمان هزار و یک برنامه برای این یک روز و اندی بود.
و چه بی هزینه شاد بودیم و چه پر شور و جانانه می خندیدیم!
برای بچه هایِ امروز نگرانم …
نگرانم از ذوقی که برای تعطیلاتِ آخرِ هفته هایشان ندارند،
از کبرایِ قصه که تصمیمش را گرفت و تویِ همان روزها و حوالیِ دلخوشی و بارانِ ساده و بی شیله ی کودکیِ ما، خودش را جا گذاشت،
امروز بچه ها ساده نیستند! همه چیز را می فهمند، هیچ غولی را باور ندارند و از هیچ دیوی هم نمی ترسند .
و من از این ساده نبودن، و من از این نترسیدنِ شان می ترسم.
ما کودکانِگی و لبخند را در کودکیِ خودمان جا گذاشتیم،
ما خودمان را و دلخوشی هایِ ساده ی خودمان را ادامه ندادیم!
و حالا ما مانده ایم و کودکانی که “کودکانه” نمی خندند
که اشتیاقی برایِ هیچ چیز ندارند،
کودکانی که زودتر از چیزی که فکرش را می کردیم ، بزرگ شدند.
#بوی_مادربزرگ
خمیر دندانی جدید گرفته ایم .
بوی ویکس می دهد!!!
بوی زانو درد مادربزرگ…!
دهانم از بوی 13 سال پیش پر شده.
همیشه به رویش می آوردیم و غر می زدیم که بوی ویکس خانه را برداشته و طفلکی هر بار کودکانه انکار می کرد که ویکس نمی مالد.
دزدکی می رفت توی اتاقش و ویکس می مالید به زانوهاش . قوطی لاجوردی رنگ ویکس را زیر لباس ها توی کمدش مخفی می کرد، شبیه شیئی قیمتی، معجونی مخفی و شفابخش.
مادربزرگ تا آخرین نفس به جادوی ویکس باور داشت . ما تا آخرین لحظه از بوی ویکس، گریزان بودیم و حالا 13 سال است که مادربزرگ دیگر بین ما نیست و خاطره اش ناگهان با بوی خمیردندان برایم زنده شده.
با دهن پر از کف رو به روی آینه دستشویی ایستاده ام.
از رایحه ی تند ویکس انباشته شده ام و به درد فکر می کنم.
به پیری
به زوال
به قدرت بوها در زنده کردن مردگان
زنده کردن یادشان وحتی خودشان.
دهانم بوی زانو درد می دهد.
دندان هایم در کف و حباب گذشته غرق شده اند…!
کاش قدر هم را بیشتر بدانیم
روحت شاد مادربزرگ عزیزم
آخرین نظرات